part

part:3
بورام"رو تختم خوابیده بودم و داشتم به امشب فکر میکردم نمیخ‌استم با اون عوضی باشم ولی مجبور بودم خلاصه بعد کلی فکر خوابم برد

(صبح)
بورام" صبح با بی‌حالی پاشدم و یه دوش ۱۰ میلی گرفتم آماده شدم که صدای زنگ در اومد

یونگی: خودتو جمع جور کن من برم در باز کنم

یونگی رفت در باز کرد

سانگ: سلام
یونگی: سلام بورام بورام بیا دیگه (داد)
بورام: اومدم
سانگ : خب بریم
یونگی: خدافظ
سانگ: خدافظ

بورام و سانگ رفتن و بعد چند مین رسیدن خونه‌ی جونگکوک

تق تق تق

جونگکوک: بیا داخل
سانگ: قربان بورام رو آوردم
جونگکوک: باشه برو بیرون
سانگ:چشم

سانگ رفت بیرون

جونگکوک: به‌به خانم خانما بیا بشین

بورام اومد نشست

جونگکوک: خب بیا این شرایط ازدواج مونه بخونش
بورام...
جونگکوک: اینجا طبق دستور من عمل میکنی و هرچی میگم میگی چشم

ادامه دارد....

[شاید فردا هم بزارم ولی دیگه نمیتونم بزارم تا چند روز باید صبر کنید]
دیدگاه ها (۷)

part:4بورام: چشمجونگکوک: آفرین حالا بیا امضا کنبورام قرارداد...

part:5بورام: باشه ببخشید جونگکوک بورام رو ول کرد و رفت بیرون...

part:2بورام: بفرماییدجونگکوک: خب حالا نوبت قرارداده بیا بخون...

part:۱بورام" تو اتاقم نشسته بودم داشتم باگوشیم ور میرفتم که ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟐عشق مافیاصبح ساعت 10ویو جونگ کوک از تخت اومدم بیرون وا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

#شب_خاص Part 27. تو همین فکرها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط