عشق مسیر مستقیم نیست

عشق مسیر مستقیم نیست



یک سال بعد...

دست‌هایم را که به هم گره زده بود، زیر نور مهتاب نگاه کردم. حلقهٔ نقره‌ای کوچک، آرام بر انگشتم می‌درخشید. این یک سال، سخت‌ترین و زیباترین سال زندگی‌ام بود.

"یادت هست؟" صدایش از پشت سر شنیده شد.
برگشتم.جیمین را دیدم که با دو فنجان قهوه در دست، به من نگاه می‌کرد. چشمانش دیگر آن تاریکی قدیم را نداشت.

"چه چیزی؟" پرسیدم.

"همین شب پارسال... وقتی گفتی می‌توانم بیایی تو."

قهوه را از دستش گرفتم. "یادم هست. تا صبح بیدار ماندیم و حرف زدیم. فکر کنم بیشتر از کل سه سال رابطه‌مان، آن شب با هم حرف زدیم."

نشست کنارم. "هر روز به خودم قول می‌دهم که لیاقت این اعتماد را داشته باشم، ات. می‌دانی یعنی چه؟ یعنی دیگر هیچ رمز عبوری روی موبایلم نیست. یعنی هر جا می‌روم، عکس می‌فرستم. یعنی وقتی دیر می‌کنم، خودم را به خانه می‌رسانم تا نگران نشوی."

دستش را روی دستم گذاشت. "اما می‌دانی سخت‌ترین بخشش چیست؟ این که باور کنی من واقعاً تغییر کرده‌ام."

نگاهش کردم. در چشمانش چیزی را می‌دیدم که مدت‌ها گمشده بود: صداقت.

"دیروز..." مکث کردم. "دیروز آن دختر را در خیابان دیدم. تصادفی. نگاهم که به او افتاد، دلشوره گرفتم. اما بعد... هیچ حسی نداشتم. هیچ دردی. مثل یک غریبه بود."

اشک در چشمان جیمین حلقه زد. "متأسفم که آن خاطره هنوز با توست."

"اما دیگر درد ندارد، جیمین. این مهم است." لبخند زدم. "ما هر روز این زخم را پانسمان می‌کنیم. بعضی روزها خونریزی می‌کند، بعضی روزها بهبود پیدا می‌کند. اما مهم این است که با هم این کار را می‌کنیم."

او دستانم را در دستانش گرفت. "می‌دانی چرا این حلقه را انتخاب کردم؟ چون نقره است. به مرور زمان و با استفاده، درخشان‌تر می‌شود. مثل عشق ما... که با همهٔ زخم‌ها و شکست‌ها، درخشان‌تر شده است."

آن شب، زیر نور ماه، دوربینی را روشن کردم. برای اولین بار بعد از ماه‌ها، دوباره شروع به ساختن ویدیو کردم. اما این بار نه برای فراموشی، بلکه برای به اشتراک گذاشتن امید.

---

صحنهٔ پایانی (به صورت ویدیو):

[دوربین روشن می‌شود. ات و جیمین دیده می‌شوند که دست در دست هم روی مبل نشسته‌اند]

ات: "بسیاری از شما می‌پرسید چه شد؟ چگونه توانستیم؟ پاسخش این است... [نگاه عمیقی به جیمین می‌کند] با شجاعتِ آسیب‌پذیر بودن. با جرأت گفتن حقیقت. و با قبول این که عشق گاهی یعنی دادن فرصتی دیگر، نه از روی ضعف، که از روی قدرت."

جیمین: "و من هر روز ثابت می‌کنم که ارزش این اعتماد را دارم. چون او... [دست ات را می‌فشارد] ارزش هر تلاشی را دارد."

[ویدیو با این جمله به پایان می‌رسد:
"عشق واقعی هرگز مسیر مستقیم نیست... گاهی باید راهی طولانی را طی کنید تا به خانه بازگردید."]

کارگردان : " کات ! "

" پرده ی میاد ...
ممنون از تمام بازیگران و عوامل ! "

#عشق_دوباره#اعتماد_شکسته #شروعی_نو #درمان_رابطه #داستان_ما #عشق_واقعی #بخشش #زندگی_دوباره
دیدگاه ها (۰)

"بالاخره... بعد از این همه وقت"دوستان عزیزم،میدونم که خیلی و...

"منو یادت میره؟" پرسیدی.و من دنیایی از معنی را در این پنج کل...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

( گناهکار ) ۷۱ part قلبش همانند آبی بر روی زمین ریخت جیمین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط