فصل دوم p11
فصل دوم p11
اومدم پایین که صدای جیغ یکی از دخترارا شنیدم سریع اومدم پایین دیدم که اون وو اومده خونه و خشکم زده بود
اون وو: به به خانم هه سو خش اومدین به خونه، معرفی نمیکنین این اقا کیه
هه سو: س... سلام اومدم خرگوشم رو ببرم، این اقا هم اسم دارهـ
اون وو: خب اسمش چیه، عا یه لحظه تو همونی نیسی که اون روز هه سو تورو دید و حالش بد شد
هه سو: او...
کوک: بیا اینجا هه سو، اره خودمم مشکلی داری؟(با عصبانیت)
اون وو: اره مشکل دارم، حق نداری هه سو رو حایی ببری جون مال منهـ
کوک: هع خب دیکه چی بلدی بگی، از کی شده مال تو؟
اون وو: قبل اینکه تو پیدات بشه
کوک: خب متاسفم الان هه سو مال منه و میتونی از خودشم بپرسی ـ
اون وو: جدن منو اینجوری فروختی ها؟(بغض)
هه سو: من تورو نفروختم فقط عشقمو پیدا کردم و رفتم پیشش
اون. وو: مگه من عشقت نبود ها(گریه) همه حرفات الکی بود
هه سو: ن ببین گریه نکن باشه، ببین کوکی عشق منه، یعنی اینکه خیلی وقته ما باهم بودیم فقط از هم دور بودیم و من فراموشش کردم الانم که پیداش کردم میخام پیشش باشم و ازش دور نشم
کوک: خب حرفی میمونه(ابروش رو میده بالا)
اون وو: حرف... ن حرفی ندارم، خشبخت بشین
هه سو: ببخشید(بغض)
کوک دستمو گرفت و از خونه اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم، جکی رو پام گذاشتم و سرمو به شیشه گذاشتم و اروم اشک. میریختم
نویسنده ویو:
خب اینم از قلب شکسته اون وو پسر مهربون قصه!
الان که هه سو عشقش یعنی جونگکوک رو پیدا کرده، چه بلایی سر اون وو میاد؟
چه بلایی قراره سر این دوتا مرغ عاشق بیاد؟
یعنی ممکنه پسر مهربون همیشه بره و دیگه پیداش نشه.؟
خب پس منتظر ادامش باش...
هه سو ویو:
اشک هام گونمو خیس کرده بود، کوکی متوجه شده بود و دستشو گذاشت زیر چونم و به سمت خودش گرفت و لبای نرمش رو گذاشت رو لبم و بوسیدـ
کوک: نبینم دیگه گریه کنیا، نظرت چیه بریم بستنی بخوریم با این کوشولو
هه سو: اهوم بریمـ
کوک: باشه بریم بعدشم ببرمتون شهر بازیـ
هه سو: اهوم(ذوق زده)
لپ کوکی رو بوس کردم و شب خیلی خوبی رو. گذروندیم باهم و کلی بازی کردیم و هش گذروندیم
.......
شرط نداره چون کلا دوپارت دیکه مونده
اومدم پایین که صدای جیغ یکی از دخترارا شنیدم سریع اومدم پایین دیدم که اون وو اومده خونه و خشکم زده بود
اون وو: به به خانم هه سو خش اومدین به خونه، معرفی نمیکنین این اقا کیه
هه سو: س... سلام اومدم خرگوشم رو ببرم، این اقا هم اسم دارهـ
اون وو: خب اسمش چیه، عا یه لحظه تو همونی نیسی که اون روز هه سو تورو دید و حالش بد شد
هه سو: او...
کوک: بیا اینجا هه سو، اره خودمم مشکلی داری؟(با عصبانیت)
اون وو: اره مشکل دارم، حق نداری هه سو رو حایی ببری جون مال منهـ
کوک: هع خب دیکه چی بلدی بگی، از کی شده مال تو؟
اون وو: قبل اینکه تو پیدات بشه
کوک: خب متاسفم الان هه سو مال منه و میتونی از خودشم بپرسی ـ
اون وو: جدن منو اینجوری فروختی ها؟(بغض)
هه سو: من تورو نفروختم فقط عشقمو پیدا کردم و رفتم پیشش
اون. وو: مگه من عشقت نبود ها(گریه) همه حرفات الکی بود
هه سو: ن ببین گریه نکن باشه، ببین کوکی عشق منه، یعنی اینکه خیلی وقته ما باهم بودیم فقط از هم دور بودیم و من فراموشش کردم الانم که پیداش کردم میخام پیشش باشم و ازش دور نشم
کوک: خب حرفی میمونه(ابروش رو میده بالا)
اون وو: حرف... ن حرفی ندارم، خشبخت بشین
هه سو: ببخشید(بغض)
کوک دستمو گرفت و از خونه اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم، جکی رو پام گذاشتم و سرمو به شیشه گذاشتم و اروم اشک. میریختم
نویسنده ویو:
خب اینم از قلب شکسته اون وو پسر مهربون قصه!
الان که هه سو عشقش یعنی جونگکوک رو پیدا کرده، چه بلایی سر اون وو میاد؟
چه بلایی قراره سر این دوتا مرغ عاشق بیاد؟
یعنی ممکنه پسر مهربون همیشه بره و دیگه پیداش نشه.؟
خب پس منتظر ادامش باش...
هه سو ویو:
اشک هام گونمو خیس کرده بود، کوکی متوجه شده بود و دستشو گذاشت زیر چونم و به سمت خودش گرفت و لبای نرمش رو گذاشت رو لبم و بوسیدـ
کوک: نبینم دیگه گریه کنیا، نظرت چیه بریم بستنی بخوریم با این کوشولو
هه سو: اهوم بریمـ
کوک: باشه بریم بعدشم ببرمتون شهر بازیـ
هه سو: اهوم(ذوق زده)
لپ کوکی رو بوس کردم و شب خیلی خوبی رو. گذروندیم باهم و کلی بازی کردیم و هش گذروندیم
.......
شرط نداره چون کلا دوپارت دیکه مونده
۵۶.۸k
۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.