پارت10
پارت10
ویو اما
از خواب بیدار شدم کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم سر میزه صبحونه همه اومده بودن به غیر از شوگا هرچی منتظرش بودیم نیومد تا اینکه تصمیم گرفتم برم توی اتاق تا بفهمم چرا نیومد برای صبحانه
اما:شوگا ....شوگا
کل اتاق و گشتم ولی پیداش نکردم حالم بد شده بود زدم زیر گریه و رفتم پایین
اما:بچه ها بچه ها شوگا نیست(گریه)
تهیونگ:مگه میشه
جیمین:من اصن ندیدم از اتاق بیرون بیاد
نامجون:شاید رفته بیرون هان
جونگکوک:اون یه مرده بالغه احتمالا الان بیرونه
جیهوپ:نگران نباش اما
جین:هرجا باشه میاد بیا بشین سرمیز
اما:اون بی خبر نمیذاره بره(گریه)
نامجون: نگران نباش الان بهش زنگ میزنم
مشترک مورد نظر خاموش میباشد
نامجون:چرا خاموشه گوشیش
اما:چییی(گریه شدید)
که یدفعه در باز شد
شوگا:سلام بچه ها چطورین
اما:شوگا(باگریه رفت تو بغلش)
شوگا:چیشده کوچولو
جیمین:کجا رفته بودی ها
نامجون:نمیگی نگران میشیم
جیهوپ:گوشیت چرا خاموش بود هااا
جین:چرا خبر ندادی داری میری بیرون
جونگکوک:میدونی اما چقدر نگران بود
تهیونگ:میدونی چقدر گریه کرد اره
شوگا:ببخشید رفته بودم برای تحقیق
اما:چرا به من نگفتی کجا میری تو اصلا میدونی چقدر نگرانت بودم میدونی چقدر گریه کردم
شوگا:خب دیگه ببخشید کوچولو(اشک های امارو کنار میزنه)
اما:باشه ولی فقط همین اینبار
شوگا:خب بچه ها یه عالمه اطلاعات بدست آوردم
نامجون:خب چی بگو
شوگا:اول از همه کیم ۲ ماه دیگه سفر به آلمان داره و قراره همه افرادش و باخودش ببره و خونه اش خالی میمونه توی خونه اش فقط خواهر و مادر و زن و دخترش که تازه بدنیا اومده هستن ما میتونیم از این فرصت استفاده کنیم اون همه بادیگاردا و افرادش و قراره ببره چون معامله مهمی داره
نامجون:چه فرصت خوبیه
اما:منم به داداشم لوکا میگم که بره به آلمان تا اونجا کارش و کنه
شوگا:اهوم عالیه
تهیونگ:فقط یه سوال
شوگا:چیه
تهیونگ:ما با مادر و خواهر و زن و بچه کیم چیکار باید کنیم
شوگا:مادرش اصلا آدم خوبی نیست
جونگکوک:حق با شوگاعه مادر کیم حتی با عروسش که زن کیم میشه هم رفتار خوبی نداره
جیهوپ:تازه زن کیم هم چند وقت پیش میخواسته کیم و بکشه اونم آدم خوبی نیست
جین:خواهر کیم هم تا الان ۱۰۰۰تا بچه کشته و اعضای بدنشون و قاچاق کرده
جیمین:اینا کلا آدمای بدی هستن
میتسو:من خواهر کیم و دیدم اون واقعا بدجنسه
سوک کیونگ:یه بار خواستم به مادر کیم کمک کنم که مادرش با چاقو دستم و برید تازه اون موقع من نمیدونستم که اون مادر کیمه
اما: اینا خانواده ی خیلی بدی هستن باید ریشه کن بشن
شوگا:درسته
خب بچه ها همگی باید آماده بشیم حواستون باشه
همه:حله
*پرش زمانی به دوهفته قبل از عملیات*
................
ویو اما
از خواب بیدار شدم کارای مربوطه رو انجام دادم و رفتم سر میزه صبحونه همه اومده بودن به غیر از شوگا هرچی منتظرش بودیم نیومد تا اینکه تصمیم گرفتم برم توی اتاق تا بفهمم چرا نیومد برای صبحانه
اما:شوگا ....شوگا
کل اتاق و گشتم ولی پیداش نکردم حالم بد شده بود زدم زیر گریه و رفتم پایین
اما:بچه ها بچه ها شوگا نیست(گریه)
تهیونگ:مگه میشه
جیمین:من اصن ندیدم از اتاق بیرون بیاد
نامجون:شاید رفته بیرون هان
جونگکوک:اون یه مرده بالغه احتمالا الان بیرونه
جیهوپ:نگران نباش اما
جین:هرجا باشه میاد بیا بشین سرمیز
اما:اون بی خبر نمیذاره بره(گریه)
نامجون: نگران نباش الان بهش زنگ میزنم
مشترک مورد نظر خاموش میباشد
نامجون:چرا خاموشه گوشیش
اما:چییی(گریه شدید)
که یدفعه در باز شد
شوگا:سلام بچه ها چطورین
اما:شوگا(باگریه رفت تو بغلش)
شوگا:چیشده کوچولو
جیمین:کجا رفته بودی ها
نامجون:نمیگی نگران میشیم
جیهوپ:گوشیت چرا خاموش بود هااا
جین:چرا خبر ندادی داری میری بیرون
جونگکوک:میدونی اما چقدر نگران بود
تهیونگ:میدونی چقدر گریه کرد اره
شوگا:ببخشید رفته بودم برای تحقیق
اما:چرا به من نگفتی کجا میری تو اصلا میدونی چقدر نگرانت بودم میدونی چقدر گریه کردم
شوگا:خب دیگه ببخشید کوچولو(اشک های امارو کنار میزنه)
اما:باشه ولی فقط همین اینبار
شوگا:خب بچه ها یه عالمه اطلاعات بدست آوردم
نامجون:خب چی بگو
شوگا:اول از همه کیم ۲ ماه دیگه سفر به آلمان داره و قراره همه افرادش و باخودش ببره و خونه اش خالی میمونه توی خونه اش فقط خواهر و مادر و زن و دخترش که تازه بدنیا اومده هستن ما میتونیم از این فرصت استفاده کنیم اون همه بادیگاردا و افرادش و قراره ببره چون معامله مهمی داره
نامجون:چه فرصت خوبیه
اما:منم به داداشم لوکا میگم که بره به آلمان تا اونجا کارش و کنه
شوگا:اهوم عالیه
تهیونگ:فقط یه سوال
شوگا:چیه
تهیونگ:ما با مادر و خواهر و زن و بچه کیم چیکار باید کنیم
شوگا:مادرش اصلا آدم خوبی نیست
جونگکوک:حق با شوگاعه مادر کیم حتی با عروسش که زن کیم میشه هم رفتار خوبی نداره
جیهوپ:تازه زن کیم هم چند وقت پیش میخواسته کیم و بکشه اونم آدم خوبی نیست
جین:خواهر کیم هم تا الان ۱۰۰۰تا بچه کشته و اعضای بدنشون و قاچاق کرده
جیمین:اینا کلا آدمای بدی هستن
میتسو:من خواهر کیم و دیدم اون واقعا بدجنسه
سوک کیونگ:یه بار خواستم به مادر کیم کمک کنم که مادرش با چاقو دستم و برید تازه اون موقع من نمیدونستم که اون مادر کیمه
اما: اینا خانواده ی خیلی بدی هستن باید ریشه کن بشن
شوگا:درسته
خب بچه ها همگی باید آماده بشیم حواستون باشه
همه:حله
*پرش زمانی به دوهفته قبل از عملیات*
................
۲.۹k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.