Part

Part44
پرش زمانی به ۵ روز بعد .......................................................

ات ویو
همه دور هم ما بچه ها جمع شده بودیم  بجز اریانا تو حیاط آرین داشت میگفتم برا بابا که یکدفعه ته اومد واییییییییییی خاک

ته:بابا چی
آرین:امممم اممم.......
ات:داریم جرعت حقیقت بازی می‌کنیم آرین جرعتو انخواب کرد و باید میومد بهتون میگف من گی هستم (ات نه ارین)
ته:اووووووو خب اون موقع من میزدم تو گوشش
ات:پس عوضش میکنیم (خنده ضایع)

رفت

اریا:هوفففففففف اینارو تز کجات در آوردی
ات:از تو کو..... نه چی از تو مغزم
خب بریم دیگه

رفتیم پیش ته

ات:ته جونم عزیزم
ته:بله
همه بچه ها بجز اریانا:میشه ما رو ببری شهر بازی(کیوت)
ته:به کوک بگو
ات:نه با تووووووووو توو و
ته:اوکی حاضر شین
ات:زود باشینننننننننن

حاضر شدیم رفتیم شهر بازی همه بازی هارو کردیم ولی اینا هنوز زنگ نزده بودن دیگه نمیدونستیم چه بهونه ای بیاریم رفتیم چرخ و فلک که دقیقا بالای بالا بودیم کوک زنگ زد

کوک:سلام میگم میتونین بیاین
ات:اوکی

رفتیم پایین و به ته گفتیم بریم رفتیم تو خونه که چراغا خاموش بود یک دفعه روشن شد و گفتیم تولدتون مبارکککککک ته و آریانا همینطور مونده بودن که خلاصه جشن گرفتیم و رسید به کادوها  خاله هانا یک جعبه نسبتا کوچیک به ته داد ته هم بازش کرد نمیدونم توش چیبود ولی ته گریش گرفت و پرید بغل خاله هانا

ات:چیشده
ته:دارم بابا میشم (ذوق)
ات:واقعا
ته:آره
ات:هوووووووووووووو پس یک برادر زاده دیگه تو راهههههه هووووووووو

کادو ی من آخر بود برای ته ساعت خریده بودم

ات:اریاناااااا
اریانا:ها
ات:ناراحت نشی
اریانا:چرا
ات:چون کادوی تو پشت دره
ارینا:واقعا
ات:آره

رفت درو بتز کرد فیلیکسو که دید جیغ زد پرید بغلش و بعد چرخید و به ته و خاله هانا نگاه کرد

ته:ایشون کیه
ات:من میگم ایشون دوست پسر اریاناست و خیلی خیلی خیلی همو دوست دارن
ته:چیییییییییی
اریانا:تروخدا دعوام نکن
ته:آخه چرا دعوا کنم اتفاقا خوب شد گفتین ولی ....
آریانا:میدونم(ناراحت)
ته : بیا تو
فیلیکس :سلام سلام سلام ببخشید مزاحم شدم
اریانا :مزاحم چیه بابا بیا بشین

خلاصه تو کل مهمونی ته فقط فیلیکس و آریانا رو از هم جدا میکرد که پیش هم نباشن ساعت ۲ شب بود فیلیکس می‌خواست بره کههه


(تابع قوانین ویسگون )
(تابع قوانین جمهوری اسلامی )
(جانم فدای رهبر )
دیدگاه ها (۲)

Part 45 آریانا:نصف شبی کجا میری بمون اینجا یه نگاه به ته کرد...

Part46,کوک:نترس بابا فضول خانم ات:عههههههکوک:کار خیلی بدی کر...

Part43ات:خب بگوکوک:هیچی حالا بخوابات:عههههههه کوک:حالا فرداا...

Part42ات:ته و کوکته و کوک:بلهات:اگه من و آریانا دوست پسر داش...

هنرمند کوچولوی من

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط