🍁Part 23🍁
🍁Part_23🍁
🦇❤️آغوش گرم تو❤️🦉
🦉دیانا🦉
صب احساس کردم دارم خفه میشم ارسلان
محکم منو بغل کردع بود صداش کردم
بیدار نشد دوبارع صداش کردم بازم بیدار
نشد بعد ک دیدم بیدار نشد دیگع صداش نزدم
اینقد ناز خوابیدع بود ک اصن دلم نیومد🥺
صورتم رو ب ارسلان بود دستمو آروم بردم تو موهاش و با موهاش بازی میکردم
بعد دستم بی اختیار اومد رو لبش و آروم لبشو لمس کردم ک یع دفعه یع بوسه خعلی داغ رو دستم نشوند و بعد چشماشو باز کرد
ارسلان:صب بخیر خانومیم❤️بعد رو لبش بوسه زدم
دیانا:صب بخیر عشقم❤️پس بیدار بودی ارع
ارسلان:نمیشع در برابر نوازش های ت بی تفاوت
بود قلبم😘
دیانا:ارسی دارم خفه میشم
ارسلان:تقصیر منع؟...بعد بیشتر فشارش دادم
ب خودمو اوت هعی تکون میخورد
دیانا:ارسلان ولم کن...هر کاری کردم نتونستم
از بغلش بیام بیرون گفتم ولن کن دیگع دارم خفه میشم
ارسلان:ولش کردم و رفت ک لباساشو بردارع منم لباسمو پوشیدمو خواستیم بریم پاین
دیانا:ارسلان کولم میکنی🥺
ارسلان:بلع ت جون بخوا...دیانارو کول کردم رفتیم پائین صبونه بخوریم
دیانا:ارسلان رفت صبونه آماده کنع
♥️10مین بعد♥️
ارسلان:بفرما خانومم اینم صبونه
دیانا:مرصی❤ فقط چرا انقد زیاد؟😂
ارسلان:باید بخوری دیگع من اینارو واسع ت درس
کردم پس همشو بخور
دیانا:مگع من بشکم؟
ارسلان:دیا بخور دیگع...رفتم نشستم رو ب رو
دیانا و شروع کردیم ب خوردن ک گوشی ارسلان
زنگ خورد
جواب داد
ارسلان:هوفی گفتم و گوشی رو ج دادم
♥️مکالمه ارسلان و منشی شرکت♥️
ارسلان:الو صلم خانم اسکندری(اسم منشی)
اسکندری:صلم عاقای کاشی
ارسلان:بفرمایید کاری داشتید؟
اسکندری:بلع عاقای کاشی دو روز دیگع ب
همراه مدیر عامل شرکتی ک باهاش سرمایه گذاری کردید بلیت پرواز دارید ب ترکیه
ارسلان:عاها خدافظ
اسکندری:خداحافظ
♥️پایان مکالمه♥️
ارسلان:گوشیمو گذاشتم سر میز.....هوووووففف
وقت گیر آوردن
دیانا:چی شدع کی وقت گیر اوردع؟
ارسلان:باید برم ترکیه دو روز دیگع بلیت پرواز
دارم ولی اصن حال ندارم😪
دیانا:برای چی بری ترکیه 😢😢
ارسلان:واسه کار شرکت باید برم ترکیه واسه سرمایه گذاری
دیانا:ت شرکت داری؟
ارسلان:بلع شوهرت مدیر عامل شرکت😌
دیانا:چ جالب بابای منم مدیر عامل ی شرکت
ارسلان:چ شرکتی؟
دیانا:ازین شرکتا ک سرمایه گذاری میکنن و من سر در نمیارم😂
ارسلان:منم تو همین کارم
دیانا:پس ت مرد نیمه ی گمشده ی منی❤️❤️😂
ارسلان:چاکر دیا خانومم هستیم❤️😘😂
دیانا:فدات
ارسلان:عه خدا نکنههه
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فراموش نشع😉
🦇❤️آغوش گرم تو❤️🦉
🦉دیانا🦉
صب احساس کردم دارم خفه میشم ارسلان
محکم منو بغل کردع بود صداش کردم
بیدار نشد دوبارع صداش کردم بازم بیدار
نشد بعد ک دیدم بیدار نشد دیگع صداش نزدم
اینقد ناز خوابیدع بود ک اصن دلم نیومد🥺
صورتم رو ب ارسلان بود دستمو آروم بردم تو موهاش و با موهاش بازی میکردم
بعد دستم بی اختیار اومد رو لبش و آروم لبشو لمس کردم ک یع دفعه یع بوسه خعلی داغ رو دستم نشوند و بعد چشماشو باز کرد
ارسلان:صب بخیر خانومیم❤️بعد رو لبش بوسه زدم
دیانا:صب بخیر عشقم❤️پس بیدار بودی ارع
ارسلان:نمیشع در برابر نوازش های ت بی تفاوت
بود قلبم😘
دیانا:ارسی دارم خفه میشم
ارسلان:تقصیر منع؟...بعد بیشتر فشارش دادم
ب خودمو اوت هعی تکون میخورد
دیانا:ارسلان ولم کن...هر کاری کردم نتونستم
از بغلش بیام بیرون گفتم ولن کن دیگع دارم خفه میشم
ارسلان:ولش کردم و رفت ک لباساشو بردارع منم لباسمو پوشیدمو خواستیم بریم پاین
دیانا:ارسلان کولم میکنی🥺
ارسلان:بلع ت جون بخوا...دیانارو کول کردم رفتیم پائین صبونه بخوریم
دیانا:ارسلان رفت صبونه آماده کنع
♥️10مین بعد♥️
ارسلان:بفرما خانومم اینم صبونه
دیانا:مرصی❤ فقط چرا انقد زیاد؟😂
ارسلان:باید بخوری دیگع من اینارو واسع ت درس
کردم پس همشو بخور
دیانا:مگع من بشکم؟
ارسلان:دیا بخور دیگع...رفتم نشستم رو ب رو
دیانا و شروع کردیم ب خوردن ک گوشی ارسلان
زنگ خورد
جواب داد
ارسلان:هوفی گفتم و گوشی رو ج دادم
♥️مکالمه ارسلان و منشی شرکت♥️
ارسلان:الو صلم خانم اسکندری(اسم منشی)
اسکندری:صلم عاقای کاشی
ارسلان:بفرمایید کاری داشتید؟
اسکندری:بلع عاقای کاشی دو روز دیگع ب
همراه مدیر عامل شرکتی ک باهاش سرمایه گذاری کردید بلیت پرواز دارید ب ترکیه
ارسلان:عاها خدافظ
اسکندری:خداحافظ
♥️پایان مکالمه♥️
ارسلان:گوشیمو گذاشتم سر میز.....هوووووففف
وقت گیر آوردن
دیانا:چی شدع کی وقت گیر اوردع؟
ارسلان:باید برم ترکیه دو روز دیگع بلیت پرواز
دارم ولی اصن حال ندارم😪
دیانا:برای چی بری ترکیه 😢😢
ارسلان:واسه کار شرکت باید برم ترکیه واسه سرمایه گذاری
دیانا:ت شرکت داری؟
ارسلان:بلع شوهرت مدیر عامل شرکت😌
دیانا:چ جالب بابای منم مدیر عامل ی شرکت
ارسلان:چ شرکتی؟
دیانا:ازین شرکتا ک سرمایه گذاری میکنن و من سر در نمیارم😂
ارسلان:منم تو همین کارم
دیانا:پس ت مرد نیمه ی گمشده ی منی❤️❤️😂
ارسلان:چاکر دیا خانومم هستیم❤️😘😂
دیانا:فدات
ارسلان:عه خدا نکنههه
❤️❤️❤️
لایک و کامنت فراموش نشع😉
۶.۱k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.