پاهاشو لمس کرد لیسا خیلی ترسیده بود داشت یه چیزایی میگفت

پاهاشو لمس کرد لیسا خیلی ترسیده بود داشت یه چیزایی میگفت ولی چون دهنش بسته بود واضح نبود چی میگه .
کیم دهنش رو باز کرد گفت: چی میگی سرمو بردی
لیسا با ترس گفت : چرا اینکارا رو میکنی چرا دستتو بر نمی داری کثافت لجن دهنشو بست همینجور که دهنش بسته بود فحش میداد ......
کیم از رو تخت بلند شد و رفت روی مبل ،سیگارش رو روشن کرد .
همینجور که سیگار میکشید گفت : چرا اینکارو با من کردی خودت میدونستی چجوری دوست دارم بهت گفته بودم اگه ترکم کنی روانی میشم و خودت اول همه اسیب میبینی.
لیسا نا واضح یه چیزایی میگفت و گریه میکرد .
کیم یه نگاه تحقیر امیز به لیسا کرد و گفت هنوز کاری باهات نکردم پس گریه نکن
کیم اینو گفت و اتاق رو ترک کرد

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۰)

کیم از اتاق امد بیرون وقت شام بود همیشه خودش شام درست میکرده...

پارت ۵

پارت 2از همون روز که لیسا رو با یک پسر دید از دخترا متنفر شد...

مثل یک انسان پاک و بی گناه رو صندلی های مترو نشسته بود مردم...

black flower(p,268)

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط