*still with me*PT16
رفتم توی اتاق مینسو و گفتم
^مینسو شیی بیدار نمیشی؟ برات یه سورپرایز دارم
کم کم چشماش رو باز کرد و گفت
÷چیه؟
^پاشو بیا:)
از جاش بلند شد با کش مویی که توی دستش بود موهاش رو بست و رفتیم روی حیات به باغچه نگاه کرد و با تعجب بهم گفت
÷ت تهیونگ اینا کجا بود؟
^اینا رو خریدم
دستش رو کشیدم و بردمش سمت باغچه و گفتم بیا باهم بکارمشون که بم گفت
÷اما تهیونگ فردا که اریم میریم
^نگران نباش سرایدار گرفتم (خدا قسمت کنه از این تهیونگا)
بدون هیچ حرفی شروع کرد به کاشتن یکی از ار گل رزا که این وسطا من گفتم
÷راستی مینسو توی از طراحی لباس اینجور چیزا خوشت میاد؟؟
÷اره خب رشته ی دانشگاهمه چرا بدم بیاد
^اخه چون که مامانم گفت بهت بگم بیای توی شرکت من کارکنی دفتر کارتم پپیش منه نیازی نیست نگران باشی
÷اینکه خیلی خوبه خوشم اومد
^حله شروع کردیم باهم گلا رو کاشتیم و بهشون اب دادیم
*ویو ا/ت*
*مامان کوک=م/ک
با صدای کوک که داشت میگفت
-ا/ت قربونت برم چاگی پا نمیشی؟ ساعت چهارها چشمام رو باز کردم و گفتم
+چهار؟!
-اره مگه نمیخواستی بری بگردی
بلند شدم دیگه کوک داشت بهم نگاه میکرد منم همینطور زدمش کنار رو رفتم جلوی اینه موهام رو شونه کردم و رفتم بیرون پیش بقیه و با خجالت گفتم
+سلام.
بقه هم بهم سلام کردن بعد ادامه دادم
+ببخشید اینقدر دیدر بیدار شدم هیچ وقت اینجوری نمیشد به خاطر این بود که دیشب بعد ز این که کنار دریا خوندم گلو درد شدم و رفتیم داروخونه تا قرصی که میخواستم رو بگیرم به خاطر قرصه بود همش.
م/ک(فدای سرت الان که خوبی
+اره الان خوبم
نشستم روی مبل ووجین هم اومد خودش رو انداخت توی بغلم بهم لبخند زد و گفت
(عصرت بخیر خاله جون)
+عصر تو هم بخیر جوجه
(من که جوجه نیستم)
+چرا تو جوجه ی منی
-ا/ت اگه اینقدر بچه دوست داری خو زود تر میگفتی
+یااا کوک ساکت شوووو
یونا(کوک خجالت بکش جلو بچه)
+الان مزه ریخیتی دیگه نه؟
-هم اره هم نه
+ببند
همون موقع دوشیک اومد پیشمون و گفت
(نمیخواین برین بیرون بگردین؟دیر میشه ها)
-چرا ا/ت بلند شو اماده شو
+اوه از کی این قدر جدی شدی؟
-داشتم شوخی میکردم برو اماده شو بریم
خندیدم و رفتم اماده شدم لباسم رو پوشیدم و یه ارایش کمرنگ هم کردم و رفتم تا کفشم رو بپوشم کوک هم اومد و گفت
-اوففف چه کراشی شدی
+تو هم همنطوری. کم کم بقیه اومدن و رفتیم همینجوری داشتم قدم میزدیم که یه پیرزن خیلی کیوت اومد کوک رفت سمتش و گفت
-سلام خانم گامری خیلی خیل دلتنگتون بودم
(اوه کوک چه قدر بزرگ شدی)
-ا/ت نمیای؟
+اهان چرا چرا اومدم
(کوک این خانم کیه؟)
-دوستمه
(خیلی خوشحال شدم کوک تنها ارزوم قبل مرگم این بود تو سرو سامون بگیری خوشبخت بشین)
رتفم سمتت پیرزنه که فکر کنم اسمش گامری بود و گفتم
+سلام ا/تم از اشناییتون خوشبختم خانم گامری
(اوه ا/ت چه اسم قشنگی داری)
+ممنون
از خانم گامری خداحافظی کردیم و رفتیم توی راه ووجین پرسید
(الان داریم کجا میریم؟)
-میریم اون تپه ای که من خیلی دوستش دارم
+چه تپه ای
-بلند ترین تپه ای که گونگجین داره هر موقع ناراحت بودم میرفتم ونجا خیلی قشنگه
شونه بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.
.
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
اسلاید سوم(آستایل کوک)
^مینسو شیی بیدار نمیشی؟ برات یه سورپرایز دارم
کم کم چشماش رو باز کرد و گفت
÷چیه؟
^پاشو بیا:)
از جاش بلند شد با کش مویی که توی دستش بود موهاش رو بست و رفتیم روی حیات به باغچه نگاه کرد و با تعجب بهم گفت
÷ت تهیونگ اینا کجا بود؟
^اینا رو خریدم
دستش رو کشیدم و بردمش سمت باغچه و گفتم بیا باهم بکارمشون که بم گفت
÷اما تهیونگ فردا که اریم میریم
^نگران نباش سرایدار گرفتم (خدا قسمت کنه از این تهیونگا)
بدون هیچ حرفی شروع کرد به کاشتن یکی از ار گل رزا که این وسطا من گفتم
÷راستی مینسو توی از طراحی لباس اینجور چیزا خوشت میاد؟؟
÷اره خب رشته ی دانشگاهمه چرا بدم بیاد
^اخه چون که مامانم گفت بهت بگم بیای توی شرکت من کارکنی دفتر کارتم پپیش منه نیازی نیست نگران باشی
÷اینکه خیلی خوبه خوشم اومد
^حله شروع کردیم باهم گلا رو کاشتیم و بهشون اب دادیم
*ویو ا/ت*
*مامان کوک=م/ک
با صدای کوک که داشت میگفت
-ا/ت قربونت برم چاگی پا نمیشی؟ ساعت چهارها چشمام رو باز کردم و گفتم
+چهار؟!
-اره مگه نمیخواستی بری بگردی
بلند شدم دیگه کوک داشت بهم نگاه میکرد منم همینطور زدمش کنار رو رفتم جلوی اینه موهام رو شونه کردم و رفتم بیرون پیش بقیه و با خجالت گفتم
+سلام.
بقه هم بهم سلام کردن بعد ادامه دادم
+ببخشید اینقدر دیدر بیدار شدم هیچ وقت اینجوری نمیشد به خاطر این بود که دیشب بعد ز این که کنار دریا خوندم گلو درد شدم و رفتیم داروخونه تا قرصی که میخواستم رو بگیرم به خاطر قرصه بود همش.
م/ک(فدای سرت الان که خوبی
+اره الان خوبم
نشستم روی مبل ووجین هم اومد خودش رو انداخت توی بغلم بهم لبخند زد و گفت
(عصرت بخیر خاله جون)
+عصر تو هم بخیر جوجه
(من که جوجه نیستم)
+چرا تو جوجه ی منی
-ا/ت اگه اینقدر بچه دوست داری خو زود تر میگفتی
+یااا کوک ساکت شوووو
یونا(کوک خجالت بکش جلو بچه)
+الان مزه ریخیتی دیگه نه؟
-هم اره هم نه
+ببند
همون موقع دوشیک اومد پیشمون و گفت
(نمیخواین برین بیرون بگردین؟دیر میشه ها)
-چرا ا/ت بلند شو اماده شو
+اوه از کی این قدر جدی شدی؟
-داشتم شوخی میکردم برو اماده شو بریم
خندیدم و رفتم اماده شدم لباسم رو پوشیدم و یه ارایش کمرنگ هم کردم و رفتم تا کفشم رو بپوشم کوک هم اومد و گفت
-اوففف چه کراشی شدی
+تو هم همنطوری. کم کم بقیه اومدن و رفتیم همینجوری داشتم قدم میزدیم که یه پیرزن خیلی کیوت اومد کوک رفت سمتش و گفت
-سلام خانم گامری خیلی خیل دلتنگتون بودم
(اوه کوک چه قدر بزرگ شدی)
-ا/ت نمیای؟
+اهان چرا چرا اومدم
(کوک این خانم کیه؟)
-دوستمه
(خیلی خوشحال شدم کوک تنها ارزوم قبل مرگم این بود تو سرو سامون بگیری خوشبخت بشین)
رتفم سمتت پیرزنه که فکر کنم اسمش گامری بود و گفتم
+سلام ا/تم از اشناییتون خوشبختم خانم گامری
(اوه ا/ت چه اسم قشنگی داری)
+ممنون
از خانم گامری خداحافظی کردیم و رفتیم توی راه ووجین پرسید
(الان داریم کجا میریم؟)
-میریم اون تپه ای که من خیلی دوستش دارم
+چه تپه ای
-بلند ترین تپه ای که گونگجین داره هر موقع ناراحت بودم میرفتم ونجا خیلی قشنگه
شونه بالا انداختم و به راهم ادامه دادم.
.
.
.
اسلاید دوم(استایل ا/ت)
اسلاید سوم(آستایل کوک)
۸.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.