به نام خدا
به نام خدا
یادش بخیر...
سفربه بوژان و باهم بودن چند ساعته یمان تا ابد در خاطرمان می ماند...
از چه رودهایی که گذشتیم و از چه ارتفاعاتی که بالا رفتیم.
آنجا هیجان بود؛هیجان و هیجان...
بعضی جلوتر می رفتند؛بعضی عقب می ماندند و عده ای مینشستند و غر میزدند و "او" همانند شاهین از بالا بر همه چیز تسلط داشت....
(ما 18نفر بودیم و یک قهرمان)..
18نفر یکدل و یکرنگ و از خودگذشته و مهربان باهم...
ما با هم از همیشه مهربان تر بودیم ؛باهم می خندیدیم و خستگی هایمان را دوش به دوش می گرداندیم.
ما مهربان بودیم و از خودگذشته و این ها همه سرچشمه ای داشت زلال و پاک...
سرچشمه ای که"قهرمان" نامیده شد..
در تاریخ1395/2/17 در زندگی ما 18نفر "قهرمانی" طلوع کرد..
"قهرمانی" توصیف ناپذیر...
او زورو نبود و شمشیر در دست نداشت
مثل مرد عنکبوتی تار نمی انداخت.
مثل بتمن سیاه پوش نبود.
وحتی مثل شکارچیان اژدها موهای بلند و تیروکمان هم نداشت...
"قهرمان ما" دلی داشت به پهنای آسمان کویر و زلالی چشمه های کوهساران...
"قهرمان ما" برای قهرمان شدن وزنه های سنگین بلند نمی کردو مانند کشتی گیران پشت کسی را به زمین نمی رساند ونه مانند مسی نود دقیقه به دنبال توپی بی ارزش نمی دوید...
"قهرمان ما" تمام خوبی هاو خوشی ها را برای ما میخاست و تمام سختی ها را تنهایی به دوش می کشید...
"قهرمان ما" مردیست به معنای واقعی کلمه....
مردی که بلندای نامش را مردمان زمینی.. نه ...فرشته های آسمان به دوش می کشند...
مردی به نام (علیرضا حسینی)...
as
as/95/2/19
یادش بخیر...
سفربه بوژان و باهم بودن چند ساعته یمان تا ابد در خاطرمان می ماند...
از چه رودهایی که گذشتیم و از چه ارتفاعاتی که بالا رفتیم.
آنجا هیجان بود؛هیجان و هیجان...
بعضی جلوتر می رفتند؛بعضی عقب می ماندند و عده ای مینشستند و غر میزدند و "او" همانند شاهین از بالا بر همه چیز تسلط داشت....
(ما 18نفر بودیم و یک قهرمان)..
18نفر یکدل و یکرنگ و از خودگذشته و مهربان باهم...
ما با هم از همیشه مهربان تر بودیم ؛باهم می خندیدیم و خستگی هایمان را دوش به دوش می گرداندیم.
ما مهربان بودیم و از خودگذشته و این ها همه سرچشمه ای داشت زلال و پاک...
سرچشمه ای که"قهرمان" نامیده شد..
در تاریخ1395/2/17 در زندگی ما 18نفر "قهرمانی" طلوع کرد..
"قهرمانی" توصیف ناپذیر...
او زورو نبود و شمشیر در دست نداشت
مثل مرد عنکبوتی تار نمی انداخت.
مثل بتمن سیاه پوش نبود.
وحتی مثل شکارچیان اژدها موهای بلند و تیروکمان هم نداشت...
"قهرمان ما" دلی داشت به پهنای آسمان کویر و زلالی چشمه های کوهساران...
"قهرمان ما" برای قهرمان شدن وزنه های سنگین بلند نمی کردو مانند کشتی گیران پشت کسی را به زمین نمی رساند ونه مانند مسی نود دقیقه به دنبال توپی بی ارزش نمی دوید...
"قهرمان ما" تمام خوبی هاو خوشی ها را برای ما میخاست و تمام سختی ها را تنهایی به دوش می کشید...
"قهرمان ما" مردیست به معنای واقعی کلمه....
مردی که بلندای نامش را مردمان زمینی.. نه ...فرشته های آسمان به دوش می کشند...
مردی به نام (علیرضا حسینی)...
as
as/95/2/19
۱.۵k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.