دخترکه دلبرک

پارت:three
محراب:الو سلام ارسلان
ارسلان:سلام خوبی حاله اون دختره بد بود تو مسجد من بردمش بیمارستان🫤
محراب:من مسخره ی تو هم ها بگو؟
ارسلان: چی میگی دختره حالش بد بود زنگ میزدم به تو ببریش😐
سلام من مهشاد هستم دوست دختر قبلیه محراب و بهترین دوست دیانا.
منشی:سلام دوست شما حالش بده و الان تو بیمارستانه و فقط شما در تماس های اظطراری بیمار هستید و در بیمارستانه عمار هست .
مهشاد:سلام یعنننننی چی
مهشاد : وای بالاخره رسیدم سلام بیماری به نامه دیانا رحیمی دارید؟
منشی:بله اتاق 6 طبقه اول سمت چپ
محراب:ارسلان کدوم بیمارستان
ارسلان : بیمارستان عمار
محراب: رسیدم اتاق چند ارسلان
ارسلان:اتاق 6 طبقه 1 سمت چپ
محراب:مهشادددد تو اینجا چیکار میکنی
مهشاد:وات تو اینجا چیکار میکنی دیانا دوست منه
محراب: برو بابا مسخره برو تا بهت فحش ندادم.
مهشاد:گمشو سگ رو من دست دراز نکن تا به پلیس نگفتم
ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱۱)

قراره از فردا این رمان هم بخونید😐😘

دخترک دلبرک

دخترکه دلبرکپارت:two ارسلان:عه مامان محرابه.سلام من محرابم ۲...

بچم

رمان بغلی من پارت های ۱۰۷و۱۰۸دیانا: از اخمی که کرده بود خندم...

رمان بغلی من پارت ۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴دیانا: دستمو جلوی لبم گرفتم ارس...

فیک ازدواج اجباری پارت ۷اسلاید دو میا و اسلاید سه ات۴ ساعت ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط