🍷پارت91🍷
🍷پارت91🍷
"میسو"
لباشو گذاشت رو لبام و محکم سینه هامو فشار میداد شروع کرد به گاز گرفتن سینه هام داشتم زیر دستش جون میدادم
و هیچکسم نبود کمکم کنه شاید تنها امیدم...
کوک بود
اینکه کوک شه
نمیدونم چرا اما میخواستم کوک شه
دستشو سمت شلوارم برد که جیغ زدم
+نه نه کوک خواهش میکنم منم میسو خواهش میکنم به خودت بیا خواهش میکنم
بلند گریه میکردم و جیغ میزدم
+کوک خواهش میکنممممممم
انقدر بلند داد زدم که گلوم میسوخت
از حرکت افتاد بهش خیره شدم اما اشکام نمیزاشت خوب ببینم یهو داد زد و دستاشو گذاشت رو سرش ازم فاصله گرفت
رفتم عقب با همون لباس پارم سینه هامو پوشوندم و تو خودم جمع شدم بهش نگاه کردم
برگشت و گنگ خیره شد بهم
_می...میسو
گریه هام شدت گرفت و از ته دل داد زدم...
داشت میومد سمتم که داد زدم
+جلو نیاااا
بازم داشت میومد که بلند تر داد زدم
+میگم نیا لعنتیییی
بالشتی که پشتم بودو برداشتمو پرت کردم سمتش
+گمشو فقط داری اذیتم میکنی
_اون من نبودم احمق
+چرا خودت بودی خودت بودی خودتم اینکارو کردی
_تو اصلا برام جذاب یا تحریک کننده نیستی بفهم
خدای من الان داره اینو میگه واقعا؟
+برای تو نیستم برای اون شخصیت لعنتیت هستم
از حرص دندوناشو سابید بهم
_تو خودت بهش نزدیک شدی
گریم شدت گرفت راست میگفت تقصیر خودمه
تقصیر خودمه بدون فکر بلند شدم و دوییدم سمت در بدون اینکه به این فکر کنم لباسم ناجوره و پارست
فقط میخواستم فرار کنم
_اهای کجا داری میری
کجا دارم میرم؟ خودمم نمیدونم
به در که رسیدم سرم گیج رفت و چشمام سیاه شد دستامو گذاشتم رو سرم صحنه های گنگی که تو سرم بودن داشتن واضح میشدن یه مرد چاق و گنده داشت کتکم میزد
صحنه ها واضح تر میشدن و سردرد من شدید تر
صداها تو سرم اکو میشدن
+بابا نزن
_مگه بهت نگفتم حق نداری جایی بری
بازم میزد و اون دختر گریه میکرد اره اون دختر..
من بودم
من
دیگه تحمل نداشتم خیلی عذاب اور بود کم کم همچی داشت یادم میومد صحنه هایی که از بچگیم یادم مونده بود همه یهو داشتن هجوم میاوردن و یاعث اذیت من میشدن نمیخوام ببینم
نمیخوام بدونم
+نمیخوااااااام
پخش زمین شدم همه جارو تار میدیم کوک رو دوتا میدیدم که داشت شونه اامو تکون میداد
صداش سنگین بود برام
گنگ مبهم
اشکام از چشمام سر میخوردن پایین نه بخاطر درد شدیدی که داشتم
بخاطره چیزایی که یادم اومده بود
بخاطره بابای عوضی ای که داشتم و الان معلوم نیست کجاست ، اره اشک میریختم و خوب حقم داشتم وقتی نمیتونی دردو توضیح بدی گریه میکنی به امید اینکه دردت کمتر شه
اما الان با وجود کوک بدتر هم میشد که کوک بلندم کرده بود و نمیدونستم داره کجا میبرتم
میدویید
یعنی نگرانم شده؟...
😎😜😜💖💖
"میسو"
لباشو گذاشت رو لبام و محکم سینه هامو فشار میداد شروع کرد به گاز گرفتن سینه هام داشتم زیر دستش جون میدادم
و هیچکسم نبود کمکم کنه شاید تنها امیدم...
کوک بود
اینکه کوک شه
نمیدونم چرا اما میخواستم کوک شه
دستشو سمت شلوارم برد که جیغ زدم
+نه نه کوک خواهش میکنم منم میسو خواهش میکنم به خودت بیا خواهش میکنم
بلند گریه میکردم و جیغ میزدم
+کوک خواهش میکنممممممم
انقدر بلند داد زدم که گلوم میسوخت
از حرکت افتاد بهش خیره شدم اما اشکام نمیزاشت خوب ببینم یهو داد زد و دستاشو گذاشت رو سرش ازم فاصله گرفت
رفتم عقب با همون لباس پارم سینه هامو پوشوندم و تو خودم جمع شدم بهش نگاه کردم
برگشت و گنگ خیره شد بهم
_می...میسو
گریه هام شدت گرفت و از ته دل داد زدم...
داشت میومد سمتم که داد زدم
+جلو نیاااا
بازم داشت میومد که بلند تر داد زدم
+میگم نیا لعنتیییی
بالشتی که پشتم بودو برداشتمو پرت کردم سمتش
+گمشو فقط داری اذیتم میکنی
_اون من نبودم احمق
+چرا خودت بودی خودت بودی خودتم اینکارو کردی
_تو اصلا برام جذاب یا تحریک کننده نیستی بفهم
خدای من الان داره اینو میگه واقعا؟
+برای تو نیستم برای اون شخصیت لعنتیت هستم
از حرص دندوناشو سابید بهم
_تو خودت بهش نزدیک شدی
گریم شدت گرفت راست میگفت تقصیر خودمه
تقصیر خودمه بدون فکر بلند شدم و دوییدم سمت در بدون اینکه به این فکر کنم لباسم ناجوره و پارست
فقط میخواستم فرار کنم
_اهای کجا داری میری
کجا دارم میرم؟ خودمم نمیدونم
به در که رسیدم سرم گیج رفت و چشمام سیاه شد دستامو گذاشتم رو سرم صحنه های گنگی که تو سرم بودن داشتن واضح میشدن یه مرد چاق و گنده داشت کتکم میزد
صحنه ها واضح تر میشدن و سردرد من شدید تر
صداها تو سرم اکو میشدن
+بابا نزن
_مگه بهت نگفتم حق نداری جایی بری
بازم میزد و اون دختر گریه میکرد اره اون دختر..
من بودم
من
دیگه تحمل نداشتم خیلی عذاب اور بود کم کم همچی داشت یادم میومد صحنه هایی که از بچگیم یادم مونده بود همه یهو داشتن هجوم میاوردن و یاعث اذیت من میشدن نمیخوام ببینم
نمیخوام بدونم
+نمیخوااااااام
پخش زمین شدم همه جارو تار میدیم کوک رو دوتا میدیدم که داشت شونه اامو تکون میداد
صداش سنگین بود برام
گنگ مبهم
اشکام از چشمام سر میخوردن پایین نه بخاطر درد شدیدی که داشتم
بخاطره چیزایی که یادم اومده بود
بخاطره بابای عوضی ای که داشتم و الان معلوم نیست کجاست ، اره اشک میریختم و خوب حقم داشتم وقتی نمیتونی دردو توضیح بدی گریه میکنی به امید اینکه دردت کمتر شه
اما الان با وجود کوک بدتر هم میشد که کوک بلندم کرده بود و نمیدونستم داره کجا میبرتم
میدویید
یعنی نگرانم شده؟...
😎😜😜💖💖
۷۵.۶k
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.