🍷پارت۹۰🍷
🍷پارت۹۰🍷
"میسو"
_حالیت میکنم
دستشو بلند کرد که با ترس به دستش نگاه کردم منتظر موندم تا بخوره تو صورتم اما یه نفر بینمون قرار گرفت و مچ دسته اونو گرفت و محکم هلش داد
فهمیدن اینکه کوکه سخت نبود
کوک داد زد
_داشتی چه غلطی میکردی
اون مرده از ترس لرزید
_رئیس شرمنده ولی اون زد تو صورتم
صورت کوکو نمیدیدم یهو زد زیر خنده
_که زد تو صورت تو اره واو
برگشت سمتم و نگام کرد
_خوبه...وحشی...
الان توهین کرد دیگه نه اخم کردم ولی جوابشو ندادم مچ دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشید
+ولم کن میگم ولم کن بزار برم
_بیب با این کارات فقط منو بیشتر جذب خودت میکنی
وایساد و برگشت شیطون نگام کرد
_از وحشیا خیلی خوشم میاد
پوزخند زدم
+ولی من از احمقا خوشم نمیاد ولم کن
لبخند کج زدو رفت سمت خونه منم دنبال خودش کشید
التماس میکردم ولم کنه اما انگار نمیشنید
رسیدیم به یه در بازش کرد و منو پرت کرد توش
دیزاین اینجا..
برعکس اون اتاقا کاملا مشکی بود و ترسناک تر الانم تو این وضعیت برای من ترسناک تر بود
خودشم اومد تو برگشتم سمتش
+بزار برم
_تازه پیدات کردم بزارم بری عمرا
چشمم به پنجره خورد بدون فکر دوییدم سمتش که کوک زود تر بهم رسید و منو گرفت
منو چسبوند به دیوار دوتا مچمو با یه دستش گرفت بالای سرم گذاشت
اشکم دراومده بود
+ولم کنننن
دست و پا میزدم تا ازاد شم
_خوبه ادامه بده دوست دارم اینو
با چشمای اشکیم زل زدم بهش
+تو یه بیشعور تمام عیاری
_خودم میدونم عزیزم
لباشو گذاشت رو گردنمو اروم تکونشون داد و باعث شد بلرزم
_کوچولو تا وقت داشتی باید فرار میکردی
سعی کردم صدای لرزونمو کنترل کنم
+میخوای...چیکار کنی
صداشو شنیدم
_ولی میدونی عزیزم هیچکس نمیتونه از دست جون کوک فرار کنه
نمیفهمیدم چی میگه مغزم قفل شده بود و ترس و استرس بدی کل وجودمو گرفته بود
هلم داد سمت تخت و افتادم روش خواستم بلند شم اما سریع روم خیمه زد و لباشو چسبوند به لبام
دستمو رو سینش گذاشتم تا هلش بدم اما تکون نمیخورد
دستشو پشت گردنم گذاشت و شروع کرد به بوسیدنم اشک هیمنجوری از چشمام میریخت و قلبم کند تر میشد لبامو میمکید و گازای ریز و درشت میگرفت حتی
نمیتونستم درد بکشم انقدر سریغ و وحشیانه اینکارو میکرد
از لبام جدا شد و شروع کرد
به گاز گرفتن و بوسیدن گردنم کیس مارکای عمیق میذاشت باعث میشد جیغ بزنم
ترقوه هامو میبوسید و لیس میزد حتی دیگه حال التماس کردنو وول خوردنم نداشتم فقط گریه میکردم
گوشمو گاز میگرفت و میبوسید دستشو برد سمت لباسمو تو یه حرکت پارشون کرد
جیغ زدم
_خیلی خاصی دختر
دستامو گذاشتم جلو سینه هام
اما انقدر زور داشت که دستمو پس زد و یکی از سینه هامو تو چنگش گرفت
+نه نه خواهش میکنم
دوباره لباشو گذاشت رو لبام و محکم سینه هامو فشار میداد...
😎😎😉💖
"میسو"
_حالیت میکنم
دستشو بلند کرد که با ترس به دستش نگاه کردم منتظر موندم تا بخوره تو صورتم اما یه نفر بینمون قرار گرفت و مچ دسته اونو گرفت و محکم هلش داد
فهمیدن اینکه کوکه سخت نبود
کوک داد زد
_داشتی چه غلطی میکردی
اون مرده از ترس لرزید
_رئیس شرمنده ولی اون زد تو صورتم
صورت کوکو نمیدیدم یهو زد زیر خنده
_که زد تو صورت تو اره واو
برگشت سمتم و نگام کرد
_خوبه...وحشی...
الان توهین کرد دیگه نه اخم کردم ولی جوابشو ندادم مچ دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشید
+ولم کن میگم ولم کن بزار برم
_بیب با این کارات فقط منو بیشتر جذب خودت میکنی
وایساد و برگشت شیطون نگام کرد
_از وحشیا خیلی خوشم میاد
پوزخند زدم
+ولی من از احمقا خوشم نمیاد ولم کن
لبخند کج زدو رفت سمت خونه منم دنبال خودش کشید
التماس میکردم ولم کنه اما انگار نمیشنید
رسیدیم به یه در بازش کرد و منو پرت کرد توش
دیزاین اینجا..
برعکس اون اتاقا کاملا مشکی بود و ترسناک تر الانم تو این وضعیت برای من ترسناک تر بود
خودشم اومد تو برگشتم سمتش
+بزار برم
_تازه پیدات کردم بزارم بری عمرا
چشمم به پنجره خورد بدون فکر دوییدم سمتش که کوک زود تر بهم رسید و منو گرفت
منو چسبوند به دیوار دوتا مچمو با یه دستش گرفت بالای سرم گذاشت
اشکم دراومده بود
+ولم کنننن
دست و پا میزدم تا ازاد شم
_خوبه ادامه بده دوست دارم اینو
با چشمای اشکیم زل زدم بهش
+تو یه بیشعور تمام عیاری
_خودم میدونم عزیزم
لباشو گذاشت رو گردنمو اروم تکونشون داد و باعث شد بلرزم
_کوچولو تا وقت داشتی باید فرار میکردی
سعی کردم صدای لرزونمو کنترل کنم
+میخوای...چیکار کنی
صداشو شنیدم
_ولی میدونی عزیزم هیچکس نمیتونه از دست جون کوک فرار کنه
نمیفهمیدم چی میگه مغزم قفل شده بود و ترس و استرس بدی کل وجودمو گرفته بود
هلم داد سمت تخت و افتادم روش خواستم بلند شم اما سریع روم خیمه زد و لباشو چسبوند به لبام
دستمو رو سینش گذاشتم تا هلش بدم اما تکون نمیخورد
دستشو پشت گردنم گذاشت و شروع کرد به بوسیدنم اشک هیمنجوری از چشمام میریخت و قلبم کند تر میشد لبامو میمکید و گازای ریز و درشت میگرفت حتی
نمیتونستم درد بکشم انقدر سریغ و وحشیانه اینکارو میکرد
از لبام جدا شد و شروع کرد
به گاز گرفتن و بوسیدن گردنم کیس مارکای عمیق میذاشت باعث میشد جیغ بزنم
ترقوه هامو میبوسید و لیس میزد حتی دیگه حال التماس کردنو وول خوردنم نداشتم فقط گریه میکردم
گوشمو گاز میگرفت و میبوسید دستشو برد سمت لباسمو تو یه حرکت پارشون کرد
جیغ زدم
_خیلی خاصی دختر
دستامو گذاشتم جلو سینه هام
اما انقدر زور داشت که دستمو پس زد و یکی از سینه هامو تو چنگش گرفت
+نه نه خواهش میکنم
دوباره لباشو گذاشت رو لبام و محکم سینه هامو فشار میداد...
😎😎😉💖
۷۱.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.