پارت

#پارت_50

عصبی نکام کرد که خودم فهمیدم دوباره ریدم ،،،

+ قراره بیای خاک بریزی توی فرق سر من اه

اینو که گفت پاشد رف توی اتاقو درو هم محکم کوبید .. ... طبق معمول دوباره ریدم ، به هر بدبختییی بود پاشدم رفتم جلوی در اتاقو با پا در زدم ...

+هان چیه ؟

- عشقم چرا اینطوری میکنی اخه

+ چطوری میکنم ، عیب نداره فردا خاک میریزی توی فرق سر من خیالت راحت میشه

- اه بسه دیگه هی خاک خاک میکنی ، باز کن درو ببینم

صدام بالا رفتو درو چن بار دیگه کوبیدم ،، اومد در و باز کردو خودش رف رو تخت نشست ...

- چرا اینطوری میکنی اخه

+ چجوری میکنم والا تو تکلیفت با خودت معلوم نیست

- تکلیف چی

+ هیچی بابا ول کن

- بگو سگ نکن منو

+ بابا تو اصلا منو میخوای یا نع

از سوالش جا خوردم ، خب معلوم بود میخواستمش وگرنه اونجوری جلوی علیسان در نمیومدم و به خاطر از خانوادم نمیگذشتم ....

- معلوم هس داری چه سوالی میپرسی

+ اره سوالمم خیلی واضحه ، میخوای بهمو یا نه

- خب معلومه که میخوامت من دوست دارم


+ خب همینطوری که نمیشه فردا باید با بابام و بابابزرگم حرف بزنی دیگه ...

- خاب بابا زودتر میگفتی دیگه ، من فکر همجاشو کردم

+ چی میگفتم ، میگفتم بیا ازم خاستگاری کن

خندم گرف از حرفش که یکی زد پشتم و درد بدی حس کردم...

- اخخخ

+ ای وای ببخشید چیزیت کع نشد ؟ خوبی؟ بریم دکتر ؟

- خوبم فدات شم خوبم

آروم رو تخت خوابیدمو اونم کنار خودم خوابوندم .....
دیدگاه ها (۰)

#پارت_51صب پاشدیمو یکمم کار مارارو جم و جور کردم کع ساحل خان...

#پارت_52ساعتای ۱۰ بود رسیدم به عمارت ، یه نموره دلشوره داشتم...

#پارت_49همینطور نگاش کردم که حرصش در اومده غرید ..+قصد حرف ز...

#پارت_48راه افتادم به سمت خونه ، لعنتی جای سوختگی خیلی بیش ا...

عزیز ترین کسشخصیت ها: پارک جیمین پارک چونگ اهچونگ اهسلام من ...

قاصدک کوچولوی من💔🥀تهیونگ کنار تخت بیمارستان نشسته بود فقط آر...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط