رمان ✩

رمان ✩
پارت : ۳➪
نام داستان : میراکلس ➪
⚠︎کپی ممنوع ⚠︎
نینو و الیا به کافه رفتن ☕
گفتگو نینو و الیا در کافه ☟︎︎︎
الیا : نینو من دوستت دارم ❤‍🔥
نینو : ولی عزیزم من دوستت ندارم عاشقتم❤‍🩹
الیا : نینو☹️ ( با داد )
نینو : چیه عزیزم 😚
الیا و نینو ادامه دادن و بعد باهم به خانه برگشتند😇
از زبان الیا ☟︎︎︎
وای خیلی خوش گذشت 🤩
واقعا عالی بود 😜
وای گوشیم زنگ خورده نفهمیدم 📱
مرینت بوده حتما فضولی می خواد کنه 😂
گفتگو الیا با مرینت ☟︎︎︎
الیا : سلام فضول خانم خوبی 😆
مرینت : سلام الیا خانم خوش گذشت با نینو جون 🤪
الیا : مرینت 😒( با داد )
مرینت : خب باشه حساس نشو 😬
الیا : کاری داشتی مرینت زنگ زده بودی 🧐
مرینت : آره میخواستم بگم فردا می یای بریم شنا🏊‍♀️
الیا : وای آره خیلی وقته نرفتم حتما میام 🥳
مرینت : پس عالی شد خداحافظ تا فردا 🤠
الیا : خداحافظ مرینت👋
الیا : خب فردا هم قراره خوش بگذره 😍 برم استراحت کنم تا آماده باشم برای فردا 🥱
از زبان مرینت☟︎︎︎
آخ جون فردا قراره بریم استخر تیکی 😊
تیکی : وای آره قراره خوش بگذره 😀
راستی تیکی هنوز خبری از ارباب شرارت نیست 🤔
تیکی : نه مرینت 👎
عجیبه ۲ روزه کاری نکرده ولی خوبه🤓
تیکی : آره مرینت خوبه 😗
مرینت : من برم استراحت کنم و آماده شم برای فردا 😴
ادامه دارد ...