تک پارتی(درخواستی)
#درخواستی
#تک_پارتی
#هیونجین
#لینو
{وقتی دوست صمیمیش...}
علامت لینو× علامت هیونجین* علامت یورا£
یورآ نگاهشو از لوستر گرفته و به لینوی که با هیونجین گرم صحبت بود نگاه کرد لبخندی بهش زد و دلش برای حال مرد سوخت یعنی چجوری قراره این همه چیزو حجم کنه چشمش رو از لینو گرفته و به هیونجین خیره شد مرتیکه...ببین چجور هنوز میخنده انگار اون کثیف کاریو انجام نداده!
دیگه تحملم به سر رسید و با عصبانیت به سمتشون رفتم البته یه جوری راه رفتم که پاشنه های بلندم نظرشونو جلب کرده و هردو برگشتن سمت من!
پوزخند عصبانی زده و با خشم به لینو نگاه کردم!
£پس بهم باور نداری نه؟!
×یورا بس ک...
£خفه شو خنگ این عوضی که کنارت نشسته دشمن توعه!!
×یو...
£باشه بهت گفتم که ثابت میکنم چه جور عوضیه نگاه کن!
ویو یورآ
با قدم های محکم رفتم سمت تلوزیون فلشو زدم بهش و با کنترل ویدیو رو باز کرد
£حالا نگاه کن و ببین و پشیمون شو!!
یورآ به سمت در خروجی رفت و ازش خارج شد...
هیونجین از استرس میلرزید ولی آخه چهجوری ممکنه یورآ این همه اطلاع درآورده بشه...
لینو پاشد و به طرف تلوزیون رفت تا خاموشش کنه اون به هیونجین اعتماد داشت ولی با شنیدن صدای هیونجین از تلوزیون مکث کرد!
*لینو اسکله میتونیم خیلی زود پولارو ازش بدزدیم!
_اره تو این زمان سعی کن اعتمادشو جلب خودت کنی...
*اسکلی ۵ ساله دارم تحملش میکنم دیگه داره تموم میشه!!
لینو با چشای بغضیش به سمت هیونجین چرخید هیونجین سرشو پایین انداخته بود..
ولی لینو خیلی زود برگشت به سمت تلوزیون
*دوست دارم قیافشو موقع دیدن خیانتم ببینم!!
لینو شیشه رو میزو برداشت و محکم کوبید به تلوزیون که تلوزیون تیکه پاره شد...
لینو با عصبانیت رفت سمت هیونجین یقشو گرفت و بلندش کرد..
×ببیننن دیگهههه قیافمووو ببین بببین..
*لی...
لینو دستاشو محکم از یقهاش برداشت که باعث شد هیون پرت بشه زمین...
لینو با بغض داد زد:لعنتیییی میدونیییی چقدددد دوستتتت داشتمممم؟؟این جواب همه اون خوبیام بودددد!!
و بعد برگشت سمت راهرو لنگان لنگان رفت به سمت در که با صدای هیونجین متوقف شد..
*مجبور بودم لینو...
لینو بدون برگشتن به سمتش ادامه داد:میتونستی بهم بگی هر چیزی نیاز داشتی بهت بدم هیونجین!!!(قطره اشکش تو صورتش موج زد)....
×نه اینجوری از پشت بهم خنجر بزنی!!
The end...
#تک_پارتی
#هیونجین
#لینو
{وقتی دوست صمیمیش...}
علامت لینو× علامت هیونجین* علامت یورا£
یورآ نگاهشو از لوستر گرفته و به لینوی که با هیونجین گرم صحبت بود نگاه کرد لبخندی بهش زد و دلش برای حال مرد سوخت یعنی چجوری قراره این همه چیزو حجم کنه چشمش رو از لینو گرفته و به هیونجین خیره شد مرتیکه...ببین چجور هنوز میخنده انگار اون کثیف کاریو انجام نداده!
دیگه تحملم به سر رسید و با عصبانیت به سمتشون رفتم البته یه جوری راه رفتم که پاشنه های بلندم نظرشونو جلب کرده و هردو برگشتن سمت من!
پوزخند عصبانی زده و با خشم به لینو نگاه کردم!
£پس بهم باور نداری نه؟!
×یورا بس ک...
£خفه شو خنگ این عوضی که کنارت نشسته دشمن توعه!!
×یو...
£باشه بهت گفتم که ثابت میکنم چه جور عوضیه نگاه کن!
ویو یورآ
با قدم های محکم رفتم سمت تلوزیون فلشو زدم بهش و با کنترل ویدیو رو باز کرد
£حالا نگاه کن و ببین و پشیمون شو!!
یورآ به سمت در خروجی رفت و ازش خارج شد...
هیونجین از استرس میلرزید ولی آخه چهجوری ممکنه یورآ این همه اطلاع درآورده بشه...
لینو پاشد و به طرف تلوزیون رفت تا خاموشش کنه اون به هیونجین اعتماد داشت ولی با شنیدن صدای هیونجین از تلوزیون مکث کرد!
*لینو اسکله میتونیم خیلی زود پولارو ازش بدزدیم!
_اره تو این زمان سعی کن اعتمادشو جلب خودت کنی...
*اسکلی ۵ ساله دارم تحملش میکنم دیگه داره تموم میشه!!
لینو با چشای بغضیش به سمت هیونجین چرخید هیونجین سرشو پایین انداخته بود..
ولی لینو خیلی زود برگشت به سمت تلوزیون
*دوست دارم قیافشو موقع دیدن خیانتم ببینم!!
لینو شیشه رو میزو برداشت و محکم کوبید به تلوزیون که تلوزیون تیکه پاره شد...
لینو با عصبانیت رفت سمت هیونجین یقشو گرفت و بلندش کرد..
×ببیننن دیگهههه قیافمووو ببین بببین..
*لی...
لینو دستاشو محکم از یقهاش برداشت که باعث شد هیون پرت بشه زمین...
لینو با بغض داد زد:لعنتیییی میدونیییی چقدددد دوستتتت داشتمممم؟؟این جواب همه اون خوبیام بودددد!!
و بعد برگشت سمت راهرو لنگان لنگان رفت به سمت در که با صدای هیونجین متوقف شد..
*مجبور بودم لینو...
لینو بدون برگشتن به سمتش ادامه داد:میتونستی بهم بگی هر چیزی نیاز داشتی بهت بدم هیونجین!!!(قطره اشکش تو صورتش موج زد)....
×نه اینجوری از پشت بهم خنجر بزنی!!
The end...
۱۹.۹k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.