پارت (۴) 🫂🖇🥺
پارت (۴) 🫂🖇🥺
ماریا:میخوام ببوسمت💋
کوک:نمیشه*جدی*
ماریا:ولی اگه من گذاشتم نزاری
کوک:چ...
ماریا کار خوشو کرده بود داشت کوک و میبوسید
کوک هم چون توان کافی نداشت که ماریا رو از خودش جدا کنا به ناچار همراهیش کرد
بعد چند دقیقه ماریا ازش جداشد :اخیش چقد خوب بود
کوک:باهات قهرم *روشو کرد اونوری*
ماریا:اونوقت چرا؟؟
کوک:چرا منو بی اجازه میبوسی؟؟
ماریا:توم این کارو انجاممیدی خوب
کوک: ولی من مریضم اگه توم مریض بشی چی؟؟
ماریا:نگران نباش من سیستم بدنیم قوی هست به این زودیا مریض نمیشم .. حالا قهر نکن دیگه
کوک:باشه دفه اخرس باشه هااااا
ماریا:*خنده*باشه حالا قهر نکن دیگه وگرنه گریه میکنماااا*بغض علکی*
کوک:نگاه کن اخه سرعت تغییر مودشو ...باشه بابا بیا اشتی
ماریا خوشحال شد
کوک خندش گرفته بود
ماریا خودشو تو بغل کوک جا کردو خوابید 😴😴
کوک هم سعی کرد که نفساشو به ماریا نده که ی وقتی فرشتش سرما بخوره🫂🖇🥺🌌
پایان🔮❤🍉
ماریا:میخوام ببوسمت💋
کوک:نمیشه*جدی*
ماریا:ولی اگه من گذاشتم نزاری
کوک:چ...
ماریا کار خوشو کرده بود داشت کوک و میبوسید
کوک هم چون توان کافی نداشت که ماریا رو از خودش جدا کنا به ناچار همراهیش کرد
بعد چند دقیقه ماریا ازش جداشد :اخیش چقد خوب بود
کوک:باهات قهرم *روشو کرد اونوری*
ماریا:اونوقت چرا؟؟
کوک:چرا منو بی اجازه میبوسی؟؟
ماریا:توم این کارو انجاممیدی خوب
کوک: ولی من مریضم اگه توم مریض بشی چی؟؟
ماریا:نگران نباش من سیستم بدنیم قوی هست به این زودیا مریض نمیشم .. حالا قهر نکن دیگه
کوک:باشه دفه اخرس باشه هااااا
ماریا:*خنده*باشه حالا قهر نکن دیگه وگرنه گریه میکنماااا*بغض علکی*
کوک:نگاه کن اخه سرعت تغییر مودشو ...باشه بابا بیا اشتی
ماریا خوشحال شد
کوک خندش گرفته بود
ماریا خودشو تو بغل کوک جا کردو خوابید 😴😴
کوک هم سعی کرد که نفساشو به ماریا نده که ی وقتی فرشتش سرما بخوره🫂🖇🥺🌌
پایان🔮❤🍉
۳۸.۴k
۰۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.