part

part (9) 🫂🖇🔮

ته:بله؟؟
نامی:اووو ته چطوریی؟؟کجاییی گوشیتو جواب نمیدی؟؟
ته:ببخشید داداشی با یونا بیرون بودم
نامی:*خنده بلند*ببینم مگه تو نبودی میفتی نمیخوای ازدواج کنی؟؟
ته:حالا هر چی بگو ببینم کارتو
نامی:میخوام امسب شام دعوتت کنم رستوران** با لنا
ته:اووووو ولی من کار دارم
نامی:حالا ی روز دیگا انجام بدا تازه یونا رو هم بیار خوشحال میشیم . تازی میخوام کسی که دل برادرمو برده بود ببینم
ته:*خنده*باشه بهش میگم
نامی:اوکی بای
ته:بایی
پایان مکالمه:/
یونا:کیبود؟؟
ته:نامجون بود
یونا:نامجون؟؟
ته:داداشم
یونا:اها
ته:میگم یونا داداشم مارو شام دعوت کرده با نامزدش هست
یونا:میگم شاید بابام اجازه نده
ته:نگران نباش من الان درستش میکنم
یونا:اوکی
ته زنگ زد به بابای یونا اجازشو گرفت
ته:خوب اینم حل شد .
یونا:ینی اجازه داد؟؟
ته:عاره
یونا:واقعا؟؟
ته:عارا دیگه مگه چیه؟؟
یونا:ها...هیچی بریم
ته:اوکی بیا بریم
یونا:بریم
ته و یونا بعد دوساعت رفتن رسیدن 
تو ماشین بودن که یونا گفت:
ته؟
ته:بله؟؟
یونا:میخوام الان خواستمو بهت بگم
ته:خوب بگو
یونا:راستش من ... من ...
ته:من چی؟؟
یونا:راستش میخوام عاشقم بشی
ته:چ...چی گفدی؟؟
یونا:فک کنم تو این مدت کوتاه بهت علاقه مند شدم
ته:ولی من...

...
دیدگاه ها (۲۸)

part (10) 🫂🖇🔮 ته:ولی من میخوام راجبش فکر کنم یونا:اوکی فک کن...

part (11) 🫂🖇🔮 ته:..داشتم میرفتم که دیدم لنا داره میادلنا:اع ...

پارت (۴) 🫂🖇🥺 ماریا:میخوام ببوسمت💋کوک:نمیشه*جدی*ماریا:ولی اگه...

پارت(۳)🫂🖇🥺چوی:خب کجاس؟؟شوگا:بالا تو اتاقه چوی:اوکدکتر رفت که...

پارت ۲۲بچه ها بشدت گشادیم میاد شرمندهته. خیلی خب بیا کادوتو ...

کاش براتون مهم بودم

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط