🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت105 #جلد_دوم
کیمیا کوتاه بیانبود که نبود...
کلافه گوشیو گرفتم و گفتم یه جوری خودتو سرگرم کن من ساعت ۱۲ شب به بعد میام پیشت باشه حله تموم شد؟
کیمیا که انگار خیلی از این حرف هم خوشحال شده بود باشه ای گفت و تلفن و قطع کرد این بار ایلین بود که با اخم داشت به من نگاه می کرد موهام چنگ زدم و گفتم تو رو خدا تو دیگه شروع نکن منه بدبخت بین شما سه تا گیر افتادم دیگه نمیدونم با کدومتون بجنگم با کدومتون خوب باشم آیلین نگاه ناراحتی به من کرد و از اتاق بیرون رفت واقعا دیگه داشتم دیوونه میشدم عجب گیری کرده بودم از دست اینا.
تنها زنی که توی زندگیم همیشه و همیشه بی گناه بوده ایلین بود اما این بیچاره هم الان باهاش بد حرف زده بودم .
باید از دلش در میآوردم از اتاق بیرون رفتم و وارد آشپزخونه شدم داشت شامو آماده میکرد مادرم با صدای بلندی گفت
_خانوم خانوما اگه شوهر داریت تموم شد خودتو تو دل شوهر جا کردن تموم شد یه شامی به ما بده مثلا مهمون داری ولی عین خیالت نیست و رفتی چپیدی توی حموم پیش شوهرت که چی که خودتو به من نشون بدی؟
ایلین توی سکوت کارش را انجام می داد و انگار سعی می کرد حرفاشون نشنوه از پشت بغلش کردم و موهاشو بوسیدم و گفتم
از من ناراحت نباش زا عصبانی بودم یه چیزی گفتم
از دست مادرم ناراحت بودم سر توخالی کردم معذرت می خوام توی سکوت و دوباره مشغول کاراش شد کنار گوشش زمزمه کردم
جواب مادرمو خودم دادم هر حرفی میزنه تو نشنیده بگیر پیرزنه میدونی که یه چیزی میگه برای خودشه تو که خوب از دل من خبر داری من غیر تو هیچکسی رو نمی خوام عزیز دلم باشه؟
با صدای بغض داری آروم باشه گفت من به سمت خودم چرخوندمش و گفتم جان اهورا بغض نکن ببین دارم با کیا میجنگم! من به خاطر اینکه زندگیمونو حفظ کنم دارم همه این کارهرو میکنم تو هم کمی صبر کن تحمل تو زیاد کن میدونم تحمل کردن من تو عصبانیت سخته اما باور کن دیگه نمی تونم روی خودم کنترلی داشته باشم می بینی که توی چه مخمصه ای افتادم .
بهم لبخند زد و گفت
_من با همه دنیا سر تو میجنگم اهورا به این هیچ وقت شک نکن کل دنیا جلوی روم بایسته من از تو نمیگذرم...
گونه شو بوسیدم و گفتم همین انتظارم ازت دارم همونطوری که تو مال منی منم متعلق به توام این یه حقیقته که هیچ وقت تغییر نمیکنه
پس غصه نخور نگران کیمیا و رفتنم به اونجا هم نباش تو که به من اعتماد داری؟
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#ایده #دلتنگتم_لعنتی #عکس_نوشنه_عاشقانه_دنی😍👌🏻 #استوری #امیرعلی_قربانی #عکس_نوشته #عاشقانه #عکس_نوشته👌 #خاص #جذاب #wallpaper
#خان_زاده #پارت105 #جلد_دوم
کیمیا کوتاه بیانبود که نبود...
کلافه گوشیو گرفتم و گفتم یه جوری خودتو سرگرم کن من ساعت ۱۲ شب به بعد میام پیشت باشه حله تموم شد؟
کیمیا که انگار خیلی از این حرف هم خوشحال شده بود باشه ای گفت و تلفن و قطع کرد این بار ایلین بود که با اخم داشت به من نگاه می کرد موهام چنگ زدم و گفتم تو رو خدا تو دیگه شروع نکن منه بدبخت بین شما سه تا گیر افتادم دیگه نمیدونم با کدومتون بجنگم با کدومتون خوب باشم آیلین نگاه ناراحتی به من کرد و از اتاق بیرون رفت واقعا دیگه داشتم دیوونه میشدم عجب گیری کرده بودم از دست اینا.
تنها زنی که توی زندگیم همیشه و همیشه بی گناه بوده ایلین بود اما این بیچاره هم الان باهاش بد حرف زده بودم .
باید از دلش در میآوردم از اتاق بیرون رفتم و وارد آشپزخونه شدم داشت شامو آماده میکرد مادرم با صدای بلندی گفت
_خانوم خانوما اگه شوهر داریت تموم شد خودتو تو دل شوهر جا کردن تموم شد یه شامی به ما بده مثلا مهمون داری ولی عین خیالت نیست و رفتی چپیدی توی حموم پیش شوهرت که چی که خودتو به من نشون بدی؟
ایلین توی سکوت کارش را انجام می داد و انگار سعی می کرد حرفاشون نشنوه از پشت بغلش کردم و موهاشو بوسیدم و گفتم
از من ناراحت نباش زا عصبانی بودم یه چیزی گفتم
از دست مادرم ناراحت بودم سر توخالی کردم معذرت می خوام توی سکوت و دوباره مشغول کاراش شد کنار گوشش زمزمه کردم
جواب مادرمو خودم دادم هر حرفی میزنه تو نشنیده بگیر پیرزنه میدونی که یه چیزی میگه برای خودشه تو که خوب از دل من خبر داری من غیر تو هیچکسی رو نمی خوام عزیز دلم باشه؟
با صدای بغض داری آروم باشه گفت من به سمت خودم چرخوندمش و گفتم جان اهورا بغض نکن ببین دارم با کیا میجنگم! من به خاطر اینکه زندگیمونو حفظ کنم دارم همه این کارهرو میکنم تو هم کمی صبر کن تحمل تو زیاد کن میدونم تحمل کردن من تو عصبانیت سخته اما باور کن دیگه نمی تونم روی خودم کنترلی داشته باشم می بینی که توی چه مخمصه ای افتادم .
بهم لبخند زد و گفت
_من با همه دنیا سر تو میجنگم اهورا به این هیچ وقت شک نکن کل دنیا جلوی روم بایسته من از تو نمیگذرم...
گونه شو بوسیدم و گفتم همین انتظارم ازت دارم همونطوری که تو مال منی منم متعلق به توام این یه حقیقته که هیچ وقت تغییر نمیکنه
پس غصه نخور نگران کیمیا و رفتنم به اونجا هم نباش تو که به من اعتماد داری؟
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#ایده #دلتنگتم_لعنتی #عکس_نوشنه_عاشقانه_دنی😍👌🏻 #استوری #امیرعلی_قربانی #عکس_نوشته #عاشقانه #عکس_نوشته👌 #خاص #جذاب #wallpaper
۸.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.