سایه
#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part4
یونگی:گوشی و قط کردم و انداختم روی داشبرد.
ماشین و روشن کردم و رفتم سمت خونه..
_
ویو جیمین
بعد از حرف زدن با یونگی رفتم سمت امارت لیان‹پدر ا.ت›
رسیدم و طبق معمول هزار تا بادیگارد دور در و توی حیاط امارت وایساده بودن
رفتم تو؛
کجایی لیان؟
بادیگارد:شما اجازه ورود به امارت و ندارید آقا.
جیمین:تک خنده ای کردم،برو کنار
بادیگارد:جلوشو گرفتم
میگم شما اجازه ورود ندارید
جیمین:تا خواستم چیزی بگم صدای نحس لیان بلند شد..
لیان:ولش کن هیون
بهبه ببین کی اینجاست پارکجیمین
جیمین:نیشخندی زدم تعجب آوره؟
لیان:نه اتفاقا لاشخورایی مثل تو دور و وردم زیاده..
جیمین:زیاد حرف میزنی!
راستی شنیدم یه دختر خیلی خوشگلی داری
لیان:دستامو مشت کردم خفه شو
جیمین:خندیدم"
چیشد عصبانی شدی؟
وقتی محموله مارو لو میدادی
وقتی با ما رقابت میکنی باید فکر خیلی چیزارو میکردی...
لیان:ببین جوجه تو نمیتونی با من در بیوفتی نه تو نه اون دوست بیلیاقتتتت
جیمین:با پوزخند لب زدم
فشار نخور پیری به موقش بهت ثابت میکنم لیاقت کی بیشتره راستی دخترت خیلی خوشگله مواظب باش
یا پاتو از زندگی ما میکشی بیرون و یا برای همیشه با زندگی قشنگت و دخترت بای بای میکنی
و زدم بیرون و رفتم سمت ماشین.
_
ویو‹ا.ت›
آیگوو وویونگ مگه عروسیته انقد لباس میگیری اصلا بگیر خب جهنم ولی چرا برا خرید یه لباس ده تا مغازه رو میگردیییی پاهام خشک شددد
وویونگ:انقد قر نزن ا.ت پیر میشی خبب؟
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part4
یونگی:گوشی و قط کردم و انداختم روی داشبرد.
ماشین و روشن کردم و رفتم سمت خونه..
_
ویو جیمین
بعد از حرف زدن با یونگی رفتم سمت امارت لیان‹پدر ا.ت›
رسیدم و طبق معمول هزار تا بادیگارد دور در و توی حیاط امارت وایساده بودن
رفتم تو؛
کجایی لیان؟
بادیگارد:شما اجازه ورود به امارت و ندارید آقا.
جیمین:تک خنده ای کردم،برو کنار
بادیگارد:جلوشو گرفتم
میگم شما اجازه ورود ندارید
جیمین:تا خواستم چیزی بگم صدای نحس لیان بلند شد..
لیان:ولش کن هیون
بهبه ببین کی اینجاست پارکجیمین
جیمین:نیشخندی زدم تعجب آوره؟
لیان:نه اتفاقا لاشخورایی مثل تو دور و وردم زیاده..
جیمین:زیاد حرف میزنی!
راستی شنیدم یه دختر خیلی خوشگلی داری
لیان:دستامو مشت کردم خفه شو
جیمین:خندیدم"
چیشد عصبانی شدی؟
وقتی محموله مارو لو میدادی
وقتی با ما رقابت میکنی باید فکر خیلی چیزارو میکردی...
لیان:ببین جوجه تو نمیتونی با من در بیوفتی نه تو نه اون دوست بیلیاقتتتت
جیمین:با پوزخند لب زدم
فشار نخور پیری به موقش بهت ثابت میکنم لیاقت کی بیشتره راستی دخترت خیلی خوشگله مواظب باش
یا پاتو از زندگی ما میکشی بیرون و یا برای همیشه با زندگی قشنگت و دخترت بای بای میکنی
و زدم بیرون و رفتم سمت ماشین.
_
ویو‹ا.ت›
آیگوو وویونگ مگه عروسیته انقد لباس میگیری اصلا بگیر خب جهنم ولی چرا برا خرید یه لباس ده تا مغازه رو میگردیییی پاهام خشک شددد
وویونگ:انقد قر نزن ا.ت پیر میشی خبب؟
۴.۷k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.