سایه

#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part5
ویو لیان‹پدر ا.ت›
____
بعد از رفتن اون عوضی دستی دستی داشتم عقلمو از دست میدادم.
از یه طرف زندگی خودم و همه زحمتایی که کشیده بودم داره به باد می‌ره از اون مهم تر زندگی دخترم...
درسته از من و شغلم متنفره اما خب دخترمه.
دوهیون کجایی
دوهیون:اینجام قربان مشکلی پیش اومده؟
لیان:سریع دونفر دیگه رو بفرست سمت ماشین و همچنین خودت..
باید بریم جایی
دوهیون:حتما.
فقط اصلحه زیاد آماده کنیم یا..
لیان:دارم میرم خونه دخترم.پس اصلحه نیاز نیست فقط کلتمو همراهم میارم سریع باشین تا بلایی سرش نیووردن
دوهیون همراه دونفر دیگه سمت ماشین رفتن و بعد از بستن کلت به کمرم رفتم سمت ماشین و نشستم.
دقیقا آدرسش و نمیدونستم اما چشمی بلد بودم.
____
آیییییش لعنت بهت وویونگ دستام کنده شد ازبس خرید کردی
وویونگ:ا.ت انقد قر نزن تازه میخوام برم سر قرار باید هرروز یه لباس جدید بپوشم دیگه پس بجای قر زدن توهم برو یکیو تور کن سینگل بدبخت
ا.ت:آیگوو سِکی(یه فوشه)حالا بزار قرار اولتون شروع بشه بعد به من بگو سینگ..
یا دیدن در خونم سر جام خشکم زد.
وویونگ:داخل کیسه هارو سرک می‌کشیدم،
چت شد چرا لالمونی گرفتی
ا.ت:اون ماشین مشکی چیه در خونه من وویونگ من میترسم نکنه نکنه
وویونگ:میشه خفه شی و انقد نترسی هیچی نیستتت بیا بریم تو خونه به ما چه مگه مطمعنی با ما کار دارن

لیان:خودشه ا.ت نفس آسوده ای کشیدم حالش خوبه و هنوز دست به کار نشدن از ماشین پیاده شدم و رفتم سمتشون
ا.ت:خریدارو گذاشتم زمین و کلید و برداشتم و درو باز کردم وویونگ رفت تو خریدارو خواستم بردارم و دستی مانع شد.
برگشتم و پدرمو دیدم..
ت..تو ب.برای چی اینجایی
لیان:آروم توی آغوشم کشیدمش
هنوز نمیخوای برگردی پیشم نه؟
ا.ت:برو اونور من باتوعه آدم کش که به هیچ کسی رحمی نداره حرفی ندارم از اینجا برو
لیان:باشه میدونم تلاشهایی که میکنم بی فایدست اما در امان نیستی ا.ت
⟨‹ویو
دیدگاه ها (۰)

#ادامه پارت ۵یونگی‌وجیمین›⟩_یونگی:همینطور که دنبالشون میکردی...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part6یونگی:الان چیشد مثلا جیمین:تو عمرم انقد بی...

#ادامه پارت ۴یونگی:چند روزه دنبالشم جیمین از دانشگاه مستقیم ...

#سایه`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸#part4یونگی:گوشی و قط کردم و انداختم روی داشبرد....

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۱

پارت ۴۱ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط