پارت⁴
پارت⁴
ویو جیمین
اون یکی از اون مافیاهای کره ایه که الان با پدرم مشکل داره و همه پولای پدرمو کشیده بالا(سر قمار)
با یونگی و همکاراش خداحافظی کردیمو رفتیم وقتی تو راه بودیم سکوت عجیبی کل ماشینو گرفته بود،نه من نه اون
هیچکدوم
حتی یکصدا هم ندادیم تا رسیدیم به فرودگاه
ویو هانا
تا رسیدیم به فرودگاه جیمین یه اهی کشیدو پیاده شد،برام سوال بود که که چطوری میخواد این ماشین به این گندگی رو بیاره فرانسه،تا یکی با هلکوپتر شخصی اومد و ماشینو سوار کردو با خودش برد،ما هم بهترین هواپیما اونجارو سوار شدیم،اخه یه پسر صاحب رستوران چطور انقدر پول داره که یه هواپیما، هلکوپتر و ماشین به این گرونی داشته باشه یا سوار شه،سوار هواپیما شدیم توی یه اتاق انگار شخصی بود سوار شدیمو اون و من توی دوصندلی نزدیک به هم نشستیم(منحرف نداشید چون هواپیما جای اون کارا نیس،شایدم باشه نمیدونم😂)
نه من نه اون تا مدتی طولانی صحبت نکردیم (مثلا نیم ساعت⁰⁰:³⁰)تا پیش خدمت در زد و وارد اتاق شد،یه منو(لیست غذا)خیلی بزرگ جلوی ما روی میز گرد گذاشتو رفت پشت در وایساد(اخه اسکول میموندی واسه چی رفتی ،حتما هیز بوده نتونسته چشاشو کنترل کنه)منو رو برداشت و گرونترین چیزی که داخل لیست بود رو انتخاب کرد پیش خدمت بدون اینکه به جیمین نگاه کنه فقط اسم غذارو پرسیدو رفت،،بعد چند مین(دقیقه)برگشتو غذارو روی میز گذاشت و رفت من که گرمم شده بود گفتم:میشه برم لباسامو عوض کنم
-کجا میخوای عوض کنی؟
+نمیدونم:(
-همینجا عوض کن من نگاه نمی کنم(ای خدا با حیا کی بودی تو اخه)
+بزار برم بیرون یه سروگوشی اب بدم بعد دوباره برمیگردم
لباسایی که اول(لباس بازه )خریده بودمو برداشتم و به سمت دستشویی زنونه رفتم،همه دخترا و زن ها مشغول ارایش کردن بودن منم تو یکی از اتاقا که خالی بود لباسامو پوشیدمو به سمت اتاق هواپیما رفتم(بهتون گفتم یه هواپیما خیلی بزرگه که حتی دستشویی مخصوص لباس عوض کردنم داره)
وقتی داخل اتاق شدم دیدم.......................
به نظرتون چی میشه¿
۱۰لایک
تا پارت⁵
×اصکی ممنوع×
#فیک_ویمینکوک
ویو جیمین
اون یکی از اون مافیاهای کره ایه که الان با پدرم مشکل داره و همه پولای پدرمو کشیده بالا(سر قمار)
با یونگی و همکاراش خداحافظی کردیمو رفتیم وقتی تو راه بودیم سکوت عجیبی کل ماشینو گرفته بود،نه من نه اون
هیچکدوم
حتی یکصدا هم ندادیم تا رسیدیم به فرودگاه
ویو هانا
تا رسیدیم به فرودگاه جیمین یه اهی کشیدو پیاده شد،برام سوال بود که که چطوری میخواد این ماشین به این گندگی رو بیاره فرانسه،تا یکی با هلکوپتر شخصی اومد و ماشینو سوار کردو با خودش برد،ما هم بهترین هواپیما اونجارو سوار شدیم،اخه یه پسر صاحب رستوران چطور انقدر پول داره که یه هواپیما، هلکوپتر و ماشین به این گرونی داشته باشه یا سوار شه،سوار هواپیما شدیم توی یه اتاق انگار شخصی بود سوار شدیمو اون و من توی دوصندلی نزدیک به هم نشستیم(منحرف نداشید چون هواپیما جای اون کارا نیس،شایدم باشه نمیدونم😂)
نه من نه اون تا مدتی طولانی صحبت نکردیم (مثلا نیم ساعت⁰⁰:³⁰)تا پیش خدمت در زد و وارد اتاق شد،یه منو(لیست غذا)خیلی بزرگ جلوی ما روی میز گرد گذاشتو رفت پشت در وایساد(اخه اسکول میموندی واسه چی رفتی ،حتما هیز بوده نتونسته چشاشو کنترل کنه)منو رو برداشت و گرونترین چیزی که داخل لیست بود رو انتخاب کرد پیش خدمت بدون اینکه به جیمین نگاه کنه فقط اسم غذارو پرسیدو رفت،،بعد چند مین(دقیقه)برگشتو غذارو روی میز گذاشت و رفت من که گرمم شده بود گفتم:میشه برم لباسامو عوض کنم
-کجا میخوای عوض کنی؟
+نمیدونم:(
-همینجا عوض کن من نگاه نمی کنم(ای خدا با حیا کی بودی تو اخه)
+بزار برم بیرون یه سروگوشی اب بدم بعد دوباره برمیگردم
لباسایی که اول(لباس بازه )خریده بودمو برداشتم و به سمت دستشویی زنونه رفتم،همه دخترا و زن ها مشغول ارایش کردن بودن منم تو یکی از اتاقا که خالی بود لباسامو پوشیدمو به سمت اتاق هواپیما رفتم(بهتون گفتم یه هواپیما خیلی بزرگه که حتی دستشویی مخصوص لباس عوض کردنم داره)
وقتی داخل اتاق شدم دیدم.......................
به نظرتون چی میشه¿
۱۰لایک
تا پارت⁵
×اصکی ممنوع×
#فیک_ویمینکوک
۶.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.