عشق خونین

《عشق خونین 》
پارت ۷

وارد اتاق مومشکی شد و شوکه به پسره نگاه کرد
رو تخت نشسته بود و به سقف خیره شده بود و به چراغ نگاه میکرد
ات : چرا نخوابیدی ؟
مومشکی بهش خیره شد
ات : بخواب دیره وقت ببین ساعت ۱۲ شب شده ولی ما نخوابیدم زود باس دراز بکش
مومشکی رو تخت دراز کشید و ات روش پتو را کشید و چراغ‌ را خاموش کرد
ات : خب بخوابی باشه
از اتاق خارج شد ....
》》》》》》》》》》 صبح روز بعد
ات با صدا زنگ ساعت بیدار شد ساعت ۸ شده بود
سمته کمد لباس رفت و شلوار لی با هودی سفید و موهای اش را دم اسپی بست و چتری ها اش را پیشانی اش رها کرد و بعد از‌ برداشتن کیف اش سمته در قدم برداشت..... بدونه هیچ آرایش همین جوری بود هیچ وقت رژلب هم نزده بود
در اتاق سوی جانگ را زد و صدا سشوار‌ را شنید
ات : سوی جانگ بیا دیگه دیرت میشه تازه صبحونه هم نخوردی
سوی جانگ: اونی موهام رو سشوار میکشم میام
ات : باشه ولی زود
سمته در اتاق سویون رفت تقی به در زد
ات : سویون جان بیدار شو
سویون : اونییی بیدارم یونیفرمم رو میپوشم
ات : باشه ولی‌زود باش
سمته در اتاق مومشکی رفت تقی به در زد و هیچ صدا ای نشنید دوباره تقی به در زد ولی باز هم هیچ صدایی نشنید در رو آروم باز کرد و وارد اتاق شد پرده ها پایین بود و هوا تاریک ...
سمته تخت رفت و با صورت در خواب پسره مواجه شد خنده بر لب اش اومد و پتو را کشید روش و از اتاق خارج شد .. سمته سالون رفت
و سر میز نشست
سوی جانگ: صبح شما بخیر
سویون : صبح بخیر‌ اونی
هر دو سمته میز رفتن
ات : صبح شما هم بخیر بچه ها
سوی جانگ: مهمون ما بیدار نشده
ات : نه هنوز خوابه
سویون مشغول خورد صبحونه بود گفت
سویون: اونی چرا اون عجیبه
سوی جانگ: آره کمی هم بی ادب
ات : بچه ها مراقب حرف زدن خودتون باشید نباید بهش بی احترامی بکنید
سوی جانگ: حتما اونی هر چی شما بگی ... از کجا اومده
ات : تو جنگل پیداش کردم واقعا حالش خوب نبود
سویون : آره از زخم های رو دست و پاهاش میشد گفت که شکنجش دادن
سوی جانگ: تو از کجا میدونی
سویون : خوب معلومه میشد که نگو که تو نفهمیدی
سوی جانگ: چرا فهمیدم حتی این رو هم فهمیدم که تو احمقی
سویون با داد گفت
سویون : هییییی ساکت ،شو احمق خودتی اونی ببین چی میگه
ات : خواهش ساکت شید و دعوا نشنوم زود صبحونه بخورید ‌ و برید مدرسه

شرط ها
۴۰ لایک
۵۰ کامنت
عضویت ۹۲۰
دیدگاه ها (۲۰)

《 عشق خونین 》پارت ۸ات همین که میخواست لقمه ای در داهن اش بز...

《 عشق خونین 》پارت ۹ گ*ازش گرفت و دندان های که هیچ کس ندیده ...

《عشق خونین 》پارت ۶ات : بریم با بچه ها آشنات کنم سمته سالون ر...

《 عشق خونین 》پارت ۵ات : اون تیشتر رو بکش و این رو بپوش باشه ...

دوست پسر دمدمی مزاج

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

پارت ۱۶۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط