رقابت سخت پارت چهار

اینم پارت چهار امیدوارم خوشتون بیاد😍


_راستش خب ام.....
_راحت باش راستشو بگو
بلند شدم و روبروش نشستم و دستشو گرفتم دیدم تو چشاش اشک جمع شده
_یه مدته من با لیا قهرم و الان هیچکس باهام حرف نمیزنه ...
_چرا براچی قهر کردید گریه نکن
_راستش اون از یه پسره خوشش میومد رفت به یجی گفت بعد به من گفت من هم اون پسرو دوست داشتم و با هم دعوامون شد و ...
انقدر اشک تو چشاش جمع شده بود که همش از گونه هاش اومد پایین اما دیگه ادامه نداد
رفتم از روی یک میز دستمال برداشتم و اشکاشو پاک کردم
بلند شد
بغلش کردم باز گریه میکرد
حس میکردم حقیقتو نمیگه چون این بحث زیاد گریه نداره بالاخره یه روز میفهمم حقیقتو
دیدم جیمین و وی و کوک دارن از کنار ساحل رد میشن
که سریع اشکای ریوجین رو پاک کردمو گفتم : وایسا گریه نکن اگه ببیننت سوژه میکنن
_کیا؟
_جیمین و وی و کوک
نزدیک ما شدن سریع از اونجا رفتم و ریوجین رو یه صندلی نشوندم
_الان چه ریونگ باهات حرف میزنه
_بعصی وقتا
زنگ زدم چه ریونگ اومد ناراحت شد که ریوجین گریه میکنه بردش بالا تو اتاقشون من نشستم رو یه صندلی که کنار ساحل بود که شنیدم یکی صدام کرد.......
دیدگاه ها (۱۶)

رقابت سخت پارت ششم

رقابت سخت پارت هفت

رقابت سخت پارت سه

چرا گزارش میدید

خون آشام من My vampire 🦇 part19 لوری: دوست پسرم ات: خب به عن...

پارت ۶انچه گذشت: کارام خیلی طول کشید وقتی امدم خونه دیدم که....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط