part
part19🦋
-ترسوندمت بابایی ببخشید فرشته کوچولو {صورتش رو آروم میبوسه}
&{با چشمای اشکی و ترسیده به جیمین نگاه میکنه}
-عه اون حوریه نگام نکن دیگه ببخشید
&{شروع میکنه به گریه کردن و میخواد از بغل جیمین در بیاد}
-آنا آنا چیشدی تو بابایی
&{جیغ میزنه و به دستای جیمین چنگ میندازه}
-باشه باشه بیا گذاشتمت زمین{گذاشتش تو کالسکه}
&{گریش قطع میشه و تو خودش جمع میشه}
-{میشینه رو به روی کالسکه و به آنا نگاه میکنه} دختر کوچولوم چیشد از دست بابایی ناراحتی؟
&{بهش نگاه نمیکنه}
-عا تو چطوری تو این سنت با من قهر میکنی هوف باش بابا معذرت میخوام بیا آشتی دیگه فندوق اشتی؟
&{بهش نگاه میکنه و حالت صورتش از اخم به خنده تبدیل میشه}
-عه دیدی خندیدی پس آشتی کردی دیگه الآنم بیا ببینم بغل بابایی{از کالسکه برس داشت و بغلش کرد و به سینش فشارش داد}
&{خودشو تو بغلش جا کرد}
-چطوری دلت اومد با من قهر کنی آخه کوچولو ها{قلقلکش میده}
&{میخنده}
{در میزنن}
§میتونم بیام تو
-بله بفرمایید
§اقای پارک میتونید برید اتاق دکتر جواب آزمایش نهایی امادست
-باشه فقط میشه لطفا آنا پیش شما باشه تا من برم
§نه آخه باید حتما دخترتون اونجا باشه دکتر مایعنش کنه
-باشه پس{از اتاق در اومد و رفت تو اتاق دکتر}
∆بیا بشین پسرم
-چیشد
∆جیمین آنا رو بزار رو تخت باید از یه چیزی مطمئن بشم
-هوف باشه{آنا رو گذاشت رو میز}
∆دکمه های بلوری رو باز کن
-{دکمه هاشو باز کرد}
∆{رفت جلو و مایعنش کرد}
-نمیخواین بگین چه اتفاقی افتاده برای دخترم
∆میتونی برش داری
-{از رو میز برش داشت}
∆جیمین واقعا متاسفم که میخوام اینو بهت بگم اما...
-اما چی بگین دیگه
∆چطوری بگم آنا....آنا....آنا بیماری قلبی داره
-چی
∆دلیل تمام گریه های مداوم و بی قراری هاش این بود و واسه ی همین هم خیلی درد میکشه
-اخه چطور چطور همچین چیزی امکان داره
∆ببین میدونم الان چقدر ناراحتی اما نگران نباش با قرص و آمپول درمان میشه
-الهی بمیرم برات دخترم چه درد های کشیدی{گریه}
∆عه عه جیمین چرا گریه میکنی آروم پسرم آبان آنا به تو نیاز داره
-باید چیکار کنیم
∆هر ماه باید بیماریش تا پنج تا آمپول بهش تزریق بشه و هر شب از یه قطره بخش بدی و اگرم خیلی گریه کرد یه قطره ای دیگه برای مینویسم
- الان نیاز هست کاری انجام بدین
∆اره ببرش اون پنج تا آمپول رو بهش بزنن
-باشه
∆بعدشم این نسخه رو حتما بگیر
-باشه
∆برو به سلامت
-خداحافظ
ادامه دارد...
🦋میخواین پارت بعد این رو بزارم یا نیمه ی من رو؟
-ترسوندمت بابایی ببخشید فرشته کوچولو {صورتش رو آروم میبوسه}
&{با چشمای اشکی و ترسیده به جیمین نگاه میکنه}
-عه اون حوریه نگام نکن دیگه ببخشید
&{شروع میکنه به گریه کردن و میخواد از بغل جیمین در بیاد}
-آنا آنا چیشدی تو بابایی
&{جیغ میزنه و به دستای جیمین چنگ میندازه}
-باشه باشه بیا گذاشتمت زمین{گذاشتش تو کالسکه}
&{گریش قطع میشه و تو خودش جمع میشه}
-{میشینه رو به روی کالسکه و به آنا نگاه میکنه} دختر کوچولوم چیشد از دست بابایی ناراحتی؟
&{بهش نگاه نمیکنه}
-عا تو چطوری تو این سنت با من قهر میکنی هوف باش بابا معذرت میخوام بیا آشتی دیگه فندوق اشتی؟
&{بهش نگاه میکنه و حالت صورتش از اخم به خنده تبدیل میشه}
-عه دیدی خندیدی پس آشتی کردی دیگه الآنم بیا ببینم بغل بابایی{از کالسکه برس داشت و بغلش کرد و به سینش فشارش داد}
&{خودشو تو بغلش جا کرد}
-چطوری دلت اومد با من قهر کنی آخه کوچولو ها{قلقلکش میده}
&{میخنده}
{در میزنن}
§میتونم بیام تو
-بله بفرمایید
§اقای پارک میتونید برید اتاق دکتر جواب آزمایش نهایی امادست
-باشه فقط میشه لطفا آنا پیش شما باشه تا من برم
§نه آخه باید حتما دخترتون اونجا باشه دکتر مایعنش کنه
-باشه پس{از اتاق در اومد و رفت تو اتاق دکتر}
∆بیا بشین پسرم
-چیشد
∆جیمین آنا رو بزار رو تخت باید از یه چیزی مطمئن بشم
-هوف باشه{آنا رو گذاشت رو میز}
∆دکمه های بلوری رو باز کن
-{دکمه هاشو باز کرد}
∆{رفت جلو و مایعنش کرد}
-نمیخواین بگین چه اتفاقی افتاده برای دخترم
∆میتونی برش داری
-{از رو میز برش داشت}
∆جیمین واقعا متاسفم که میخوام اینو بهت بگم اما...
-اما چی بگین دیگه
∆چطوری بگم آنا....آنا....آنا بیماری قلبی داره
-چی
∆دلیل تمام گریه های مداوم و بی قراری هاش این بود و واسه ی همین هم خیلی درد میکشه
-اخه چطور چطور همچین چیزی امکان داره
∆ببین میدونم الان چقدر ناراحتی اما نگران نباش با قرص و آمپول درمان میشه
-الهی بمیرم برات دخترم چه درد های کشیدی{گریه}
∆عه عه جیمین چرا گریه میکنی آروم پسرم آبان آنا به تو نیاز داره
-باید چیکار کنیم
∆هر ماه باید بیماریش تا پنج تا آمپول بهش تزریق بشه و هر شب از یه قطره بخش بدی و اگرم خیلی گریه کرد یه قطره ای دیگه برای مینویسم
- الان نیاز هست کاری انجام بدین
∆اره ببرش اون پنج تا آمپول رو بهش بزنن
-باشه
∆بعدشم این نسخه رو حتما بگیر
-باشه
∆برو به سلامت
-خداحافظ
ادامه دارد...
🦋میخواین پارت بعد این رو بزارم یا نیمه ی من رو؟
- ۲۱.۴k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط