چندپارتی هری پاتر
چندپارتی عشق در هاگوارتز
Part 11
دراکو:تو ندیدی ات کجا رفت؟
هری:نه گفتش میره باز برمیگرده
دراکو:اگه تو دردسر هم می افتاد باید با چوب دستیش نشونه میداد اما الان چرا هیچ گاری نمیکنه
هری:ممکنه چوب دستی از دستش افتاده باشه
دراکو:پاتر اونجا رو نگاه کن
هری:کجا؟
دراکو:این گل ها رو
هری:خب که چی؟
دراکو:مثل اینکه یادت رفته سر درس های پروفسور اسنیپ حواست رو خوب جمع کنی...اینا کمیاب ترین گل هان...شاید ات میخواسته اون ها رو بچینه
هری:خب پس صبر کن یکی براش بچینیم
دراکو:نه صبر کن....اول باید چک کنیم ببینم گودالی چاله ای چیزی هست یا نه وگرنه نه من و نه تو میتونیم به ات کمک بکنیم.....اینجا یه گوداله....اینجا نور بنداز
هری با چوب دستی رو اونجایی که دراکو گفته بود نور میندازه
دراکو:اوه نه...بدو باید بریم
هری:چی؟چرا؟کجا؟
دراکو:ات تو گودال افتاده...هیچ تکونی نمیخورد
هری:بریم کمکش کنیم
هری ویو:با چیزی که دراکو گفت یه لحظه کل بدنم یخ کرد...یعنی چی که تکون نمیخوره
دراکو:از این سمت بیا یه راهی خست که خودمون نیوفتیم تو گودال
هری:اومدم
دراکو:من میرم
هری:منم میام
دراکو:چه کنم بیا دیگه هر چی بگم که نمیفهمی
هری:خودت نفهمی
دراکو:الان حوصله ی بحث با تو رو ندارم باید به ات کمک کنیم
هری:آقای عقل کل چجوری دو نفری جا بشیم
دراکو:همینه دیگه نمیفهمی من ات رو میارم
هری:من باید برم
دراکو:بحث نکن جونش مهمتره
دراکو ویو:رفتم تو گودال و دیدم ات افتاده هیچ تکونی نمیخوره....حالم بد شده بود وقتی اونجوری دیده بودمش....وایستا ببینم چرا مچ پاش اینجوریه.....مار نیش زده...باید زودتر ببریمش پیش خانم پامفری....ات رو بغل کردم و با کمک هری از تو گودال درش آوردم.
هری:چیشده؟؟ات ات خوبی؟؟صدام رو میشنوی
دراکو:جا حرف زدن کمک کن ببریمش پیش خانوم پامفری...تو علامت بده من ات رو میبرم
هری:چرا باز تو میخوای قهرمان بشی؟
دراکو:خودت میدونی ولدمورت دنبالته...حالا فکر کن تو و ات رو با هم گیر بیاره....چی میشه؟
هری:خیله خب فقط خیلی زود ات رو ببر
ادامه دارد......
Part 11
دراکو:تو ندیدی ات کجا رفت؟
هری:نه گفتش میره باز برمیگرده
دراکو:اگه تو دردسر هم می افتاد باید با چوب دستیش نشونه میداد اما الان چرا هیچ گاری نمیکنه
هری:ممکنه چوب دستی از دستش افتاده باشه
دراکو:پاتر اونجا رو نگاه کن
هری:کجا؟
دراکو:این گل ها رو
هری:خب که چی؟
دراکو:مثل اینکه یادت رفته سر درس های پروفسور اسنیپ حواست رو خوب جمع کنی...اینا کمیاب ترین گل هان...شاید ات میخواسته اون ها رو بچینه
هری:خب پس صبر کن یکی براش بچینیم
دراکو:نه صبر کن....اول باید چک کنیم ببینم گودالی چاله ای چیزی هست یا نه وگرنه نه من و نه تو میتونیم به ات کمک بکنیم.....اینجا یه گوداله....اینجا نور بنداز
هری با چوب دستی رو اونجایی که دراکو گفته بود نور میندازه
دراکو:اوه نه...بدو باید بریم
هری:چی؟چرا؟کجا؟
دراکو:ات تو گودال افتاده...هیچ تکونی نمیخورد
هری:بریم کمکش کنیم
هری ویو:با چیزی که دراکو گفت یه لحظه کل بدنم یخ کرد...یعنی چی که تکون نمیخوره
دراکو:از این سمت بیا یه راهی خست که خودمون نیوفتیم تو گودال
هری:اومدم
دراکو:من میرم
هری:منم میام
دراکو:چه کنم بیا دیگه هر چی بگم که نمیفهمی
هری:خودت نفهمی
دراکو:الان حوصله ی بحث با تو رو ندارم باید به ات کمک کنیم
هری:آقای عقل کل چجوری دو نفری جا بشیم
دراکو:همینه دیگه نمیفهمی من ات رو میارم
هری:من باید برم
دراکو:بحث نکن جونش مهمتره
دراکو ویو:رفتم تو گودال و دیدم ات افتاده هیچ تکونی نمیخوره....حالم بد شده بود وقتی اونجوری دیده بودمش....وایستا ببینم چرا مچ پاش اینجوریه.....مار نیش زده...باید زودتر ببریمش پیش خانم پامفری....ات رو بغل کردم و با کمک هری از تو گودال درش آوردم.
هری:چیشده؟؟ات ات خوبی؟؟صدام رو میشنوی
دراکو:جا حرف زدن کمک کن ببریمش پیش خانوم پامفری...تو علامت بده من ات رو میبرم
هری:چرا باز تو میخوای قهرمان بشی؟
دراکو:خودت میدونی ولدمورت دنبالته...حالا فکر کن تو و ات رو با هم گیر بیاره....چی میشه؟
هری:خیله خب فقط خیلی زود ات رو ببر
ادامه دارد......
۱۹.۸k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.