فیک وقتی دخترشی ولی همیشه بین تو و برادرت فرق میذاشت
Part 18
شوگا ویو:وقتی کارم تموم شد از کمپانی برگشتم و همونجا که ات رو دیدم ولی کسی اونجا نبود مثل اینکه توهم زدم....رفتم خونه کلید رو انداختم داخل در وقتی رفتم داخل دیدم میونگ رو مبل نشسته
شوگا:میونگ؟خوبی؟
میونگ:انتظار داری خوب باشم وقتی دخترم گم شده؟
شوگا:گفتم دخترت رو برات پیدا میکنم
میونگ:دخترمون
شوکا:من فقط بخاطر اینکه تو خوشحال باشی دارم دنبال ات میگردم
میونگ:چی؟؟ یعنی تو یکم هم نگرانش نیستی؟
شوگا:انگار امروز توهم زدم تو راه رفتن به کمپانی دیدمش
میونگ:چی؟؟تو...تو...ات رو دیدی؟
شوگا:فکر میکنم چون وقتی برگشتم همه جا رو گشتم اثری ازش نبود
میونگ:معلوم نیست بچم الان کجاست....چیکار میکنه...غذا خورده؟؟....کجا میخوابه؟
شوگا:نگران نباش پیداش میکنیم
میونگ:هی میگی نگرانش نباش نگرانش نباش...مگه میشه نگران نباشم؟؟
شوگا:آره نگران نباش
میونگ:شوگا تو چته؟؟؟ چه مشکلی با ات داری؟؟مثل اینکه خیلی سریع نظرت عوض میشه اول پشیمون شدی حالا هم انگار نه انگار...نه به اون شوریه شور نه به این بی نمکی
شوگا:من میرم بخوابم کاری باهام نداری؟
میونگ:باشه....برو بخواب
شوگا:تو هم بیا
میونگ:تا خبری از ات نشه چشم رو هم نمیزارم
شوگا:بسه میونگ بیا بخواب
میونگ:ببخشید ولی من مثل تو نیستم
شوگا:شب به خیر
میونگ:فعلا
شوگا ویو:بعضی وقتا میونگ هم خیلی رو مخ آدم میره....ولی به قول خودش چرا اینجوری شدم....چرا ات هم برام مهمه هم نیست....هم نگرانشم هم نیستم....چرا اینجوری شدم من....آیش ولش.....الان فقط میخوام بخوابم ببینم باز چیکار میتونم بکنم.....
ادمین ویو:تا اینجا که برای ات خوب پیش رفته و شانس آورده اما آیا ممکنه بازم شانس بیاره؟؟......بازم میتونه هم مستقل باشه و رو پای خودش وایسته؟حالا بیایین یه چند هفته بریم جلوتر ببینیم چه اتفاقی قراره بیوفته.......
ادامه دارد.....
شوگا ویو:وقتی کارم تموم شد از کمپانی برگشتم و همونجا که ات رو دیدم ولی کسی اونجا نبود مثل اینکه توهم زدم....رفتم خونه کلید رو انداختم داخل در وقتی رفتم داخل دیدم میونگ رو مبل نشسته
شوگا:میونگ؟خوبی؟
میونگ:انتظار داری خوب باشم وقتی دخترم گم شده؟
شوگا:گفتم دخترت رو برات پیدا میکنم
میونگ:دخترمون
شوکا:من فقط بخاطر اینکه تو خوشحال باشی دارم دنبال ات میگردم
میونگ:چی؟؟ یعنی تو یکم هم نگرانش نیستی؟
شوگا:انگار امروز توهم زدم تو راه رفتن به کمپانی دیدمش
میونگ:چی؟؟تو...تو...ات رو دیدی؟
شوگا:فکر میکنم چون وقتی برگشتم همه جا رو گشتم اثری ازش نبود
میونگ:معلوم نیست بچم الان کجاست....چیکار میکنه...غذا خورده؟؟....کجا میخوابه؟
شوگا:نگران نباش پیداش میکنیم
میونگ:هی میگی نگرانش نباش نگرانش نباش...مگه میشه نگران نباشم؟؟
شوگا:آره نگران نباش
میونگ:شوگا تو چته؟؟؟ چه مشکلی با ات داری؟؟مثل اینکه خیلی سریع نظرت عوض میشه اول پشیمون شدی حالا هم انگار نه انگار...نه به اون شوریه شور نه به این بی نمکی
شوگا:من میرم بخوابم کاری باهام نداری؟
میونگ:باشه....برو بخواب
شوگا:تو هم بیا
میونگ:تا خبری از ات نشه چشم رو هم نمیزارم
شوگا:بسه میونگ بیا بخواب
میونگ:ببخشید ولی من مثل تو نیستم
شوگا:شب به خیر
میونگ:فعلا
شوگا ویو:بعضی وقتا میونگ هم خیلی رو مخ آدم میره....ولی به قول خودش چرا اینجوری شدم....چرا ات هم برام مهمه هم نیست....هم نگرانشم هم نیستم....چرا اینجوری شدم من....آیش ولش.....الان فقط میخوام بخوابم ببینم باز چیکار میتونم بکنم.....
ادمین ویو:تا اینجا که برای ات خوب پیش رفته و شانس آورده اما آیا ممکنه بازم شانس بیاره؟؟......بازم میتونه هم مستقل باشه و رو پای خودش وایسته؟حالا بیایین یه چند هفته بریم جلوتر ببینیم چه اتفاقی قراره بیوفته.......
ادامه دارد.....
۲۹.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.