چندپارتی از نامی
چندپارتی از نامی
♡p:2♡
با ترس به سمت خونمون رفتم و در رو با کیلید یدکی که داشتم باز کردم که...
(ویو نامی)
وقتی ا.ت رفت افتادم رو زمین و شروع کردم به گریه کردن من چه غلطی کردم پاشدم و به سمت میز رفتم که خیلی خوشگل تزئین شده بود اشکام دونه دونه میریخت یهو ی پاکت دیدم بازش کردم و دیدم تو ی برگه هست وقتی برگه رو خوندم انگار قلبم خاکستر شد اون برگه...تست بارداری بود و جوابش هم مثبت بود واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم سمت دستشویی تا ی آبی به صورتم بزنم تو آینه نگاه کردم و هی خودم رو سر زنش کردم لعنت به من با مشت زدم تو آینه که تیکه های شیشه توی دستم فرو رفت و بعضی هاشون هم روی زمین افتاد بدونه توجه به درد دستم رفتم تو آشپزخونه و چند تا شیشه الکل برداشتم و همه رو سر کشیدم و کل وسایل خونه رو شکستم
(یه هفته بعد)
این ی هفته تنها چیزی که میخوردم الکل بود دستام هنوز زخم داشتم الکل میخورم که ا.ت اومد تو و با دیدن وضع من با ترس به سمتم اومد و بتری رو ازم گرفت
ا.ت:داری چه غلطی میکنی پاشو ببینم
(ویو ا.ت)
بلندش کردم و با هم نشستیم رو مبل رفتم و جعبه ی کمک های اولیه رو اوردم و شروع کردم به پانسمان دستش
نامی:ا.ت لطفا نرو حداقل بخاطر بچمون لطفا
ا.ت:چ...چی بچمون اما...
نامی:برگه ی آزمایش رو روی میز جا گزاشته بودی وقتی دیدمش نتونستم خودم رو کنترل کنم و...
ا.ت:و به خودت آسیب زدی ببینم تو دیوونه ای؟
نامی:آره دیوونه ی تو ام لطفا ا.ت التماست میکنم(گریه)
ا.ت:نامجون میدونی تو چیکار کردی؟ بهم خیانت کردی میفهمی؟
نامی:ا.ت واقعا خیلی پشیمونم فقط ی فرست دیگه بهم بده(گریه)
ا.ت:ببخشید نامجونی اما دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم
دستش رو پانسمان کردم و رفتم براش غذا درست کنم صدای گریه هاش اذیت میکرد و باعث میشد عذاب وجدان داشته باشم من واقعا عاشقش بود ولی اون بهم خیانت کرد...
پارت بعدی رو بزارم؟
♡p:2♡
با ترس به سمت خونمون رفتم و در رو با کیلید یدکی که داشتم باز کردم که...
(ویو نامی)
وقتی ا.ت رفت افتادم رو زمین و شروع کردم به گریه کردن من چه غلطی کردم پاشدم و به سمت میز رفتم که خیلی خوشگل تزئین شده بود اشکام دونه دونه میریخت یهو ی پاکت دیدم بازش کردم و دیدم تو ی برگه هست وقتی برگه رو خوندم انگار قلبم خاکستر شد اون برگه...تست بارداری بود و جوابش هم مثبت بود واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم سمت دستشویی تا ی آبی به صورتم بزنم تو آینه نگاه کردم و هی خودم رو سر زنش کردم لعنت به من با مشت زدم تو آینه که تیکه های شیشه توی دستم فرو رفت و بعضی هاشون هم روی زمین افتاد بدونه توجه به درد دستم رفتم تو آشپزخونه و چند تا شیشه الکل برداشتم و همه رو سر کشیدم و کل وسایل خونه رو شکستم
(یه هفته بعد)
این ی هفته تنها چیزی که میخوردم الکل بود دستام هنوز زخم داشتم الکل میخورم که ا.ت اومد تو و با دیدن وضع من با ترس به سمتم اومد و بتری رو ازم گرفت
ا.ت:داری چه غلطی میکنی پاشو ببینم
(ویو ا.ت)
بلندش کردم و با هم نشستیم رو مبل رفتم و جعبه ی کمک های اولیه رو اوردم و شروع کردم به پانسمان دستش
نامی:ا.ت لطفا نرو حداقل بخاطر بچمون لطفا
ا.ت:چ...چی بچمون اما...
نامی:برگه ی آزمایش رو روی میز جا گزاشته بودی وقتی دیدمش نتونستم خودم رو کنترل کنم و...
ا.ت:و به خودت آسیب زدی ببینم تو دیوونه ای؟
نامی:آره دیوونه ی تو ام لطفا ا.ت التماست میکنم(گریه)
ا.ت:نامجون میدونی تو چیکار کردی؟ بهم خیانت کردی میفهمی؟
نامی:ا.ت واقعا خیلی پشیمونم فقط ی فرست دیگه بهم بده(گریه)
ا.ت:ببخشید نامجونی اما دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم
دستش رو پانسمان کردم و رفتم براش غذا درست کنم صدای گریه هاش اذیت میکرد و باعث میشد عذاب وجدان داشته باشم من واقعا عاشقش بود ولی اون بهم خیانت کرد...
پارت بعدی رو بزارم؟
۱۴.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.