هیچ میزی را نباید چوبی می ساختند. میز های چوبی دفتر خاطرا
هیچ میزی را نباید چوبی می ساختند. میز های چوبی دفتر خاطرات انسان های تنها می شوند و همیشه جایی می نشینند درست در تیررس نگاه سرزنش آمیز اطرافیان. مخصوصاً میز های چوبی بلوطی رنگ که توانایی خاصی در حفظ خاطرات دارند. همان ها که معمولاً کنار یک پنجره رو به خیابانی سوت و کور که کمی آن طرف ترش چند نارون پیر به چشم می خورد، انتظارت را می کشند و روی هر گوشه شان خطی از تاریخ های خاص را به یادگار نگه می دارند. میز ها باید از فلز، شیشه، پلاستیک یا هر چیز دیگری غیر از چوب ساخته می شدند. تا قطره های آخرین چایی که یک غروب سرد را برایت دلپذیر می کنند در جسمشان فرو نرود و نشود یادگاری برای همیشه ماندگار. من از تمام میز های چوبی دنیا می خواهم کمی فراموشکار شوند. آدم های تنها هیچ گناهی ندارند جز پناه آوردن به آنها. آن هم در لحظاتی سخت که محکوم به تحمل سکوت شده اند. چاره ی دیگری نیست. باید دست به قلم شد و نوشت. گاهی روی یک برگه ی کاغذ و گاهی روی یک میز چوبی بلوطی رنگ که در دنج ترین کنج ممکن، چشم به راهت نشسته.
متن خوانی آقای محمد مختاری (بازیگر)
متن خوانی آقای محمد مختاری (بازیگر)
۱.۵k
۱۶ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.