پارت ۲۳ رمان (فیک) (بد بوی من // My bad boy )
....
#بی_تی_اس #رمان #بد_بوی_من #فیک #فیک_بی_تی_اس #فیکشن #رمان_بی_تی_اس #V #حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #سناریو
یورا:اوه! سلام من یوراعم....دوست دختر وی!
+(آره قطعا دوست دخترشی که حتی اسمشو هم نمیگی)
+سلام خوشبختم منم ا.ت هستم...(اومدم حرف بزنم که یهو صدای چه وون اومد)
×ا.ت.....ا.ت...بیدار شو دیگه..
(و بوممممم ا.ت از خواب پرید 😂😂😂 فکر کردید واقعا دوست دختر داره؟ نه نه نه 😂....خواستم یکم شوک بدم بهتون🤣...خب خب ادامه رمان..)
+ها؟چیشد؟یورا کو؟ت......خواب بودددد؟
×چت شد یهو هزیون میگی؟....بلند شو حالا استاد میاد
+هوم...باشه...(از نیمکت بلند شدم و رفتم سمت نیمکت خودم ولی بازم خوابم میومد......برای همین برگشتم و رفتم سمت ته....هنوز دخترا دورش بودن......بهش نزدیک شدم)
+ببین ته من خیلیییی خوابم میاد خب؟بزار همین یه بار رو کنارت بخوابم که استاد چیزی بهم نگه
_باشه...اما یه شرط داره..
+هوففف چیه باز!
_از این به بعد بهم میگی وی!فهمیدی؟
+وا....خب.....اَه...باشه....خب حالا برو اونور(دخترا داشتن میترکیدن و با حرص نگاهم میکردن.....منم برای اینکه حالشونو بگیرم رفتم سرمو گذاشتم روی پای تهیونگ....روی کمر خابیده بودم..برای همین..صورتش رو میدیدم که تعجب ازش میباره🤣)
+چیه نگاه داره؟میدونم خوشکلم ولی انقدر که شیفتم شدی؟
_شیفته کجا بود تازشم اصلا هم خوشکل نیستی...خیلی پروییا براچی روی پای من نشستی؟
+گگگگگگ اره من پروعم از تو یاد گرفتم
_من اشکال نداره بخوابم اما تو...
+من چی ها؟ چطور تو هرکاری دلت خواست کردی حتی دوست دختر هم داری
_دوست دختر؟!
+(تازه فهمیدم چی گفتم)عه چیز یعنی....عه خب از دهنم پرید...
_....هع....پاشو ببینم
+کاری نکن ته ته صدات کنما
_جرعتشو نداری
+گگگگگ(که یهو دیدم اکیپ ته اومدن...و رفتن پشت سر ما نشستن)
÷مارو باش دو ساعته دنبال ایشون میگردیم...نگو داره خوش میگذرونه..😏
+خوش گذرونی کدومه؟میخوام یه خورده بخابم
÷اها بعد اونم روی پای ایشون!
_خفه شید
÷اوووو طرفداری میکنی ازش؟
_نه بابا چرت نگو.....بهت گفتم از اینجا پاشو..
+هوففف... (بلند شدم دیدم فقط کنار کوک خالیه منم رفتم پیشش)
+ببین بزار بخوابم روی پات همین یه بار این آقای مغرور نمیزاره حداقل تو بزار🥺
÷......خب....اوکی ولی فقط یه خور.... (هنوز حرفش تموم نشده بود که ا.ت از خستگی زود سرشو گذاشت روی پاش و خوابید..)
+آخیش خیلی خوابم میاد
|یک ساعت بعد..|
+(بلند شدم از خواب دیدم هنوز استاد داره درس میده...)
+(خمیازه)ساعت چنده...
÷ساعت چهاره
+چییییی یک ساعت خوابیدم؟!!!
÷بعله
+خب.....ممنون
÷هوم...
#بی_تی_اس #رمان #بد_بوی_من #فیک #فیک_بی_تی_اس #فیکشن #رمان_بی_تی_اس #V #حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #سناریو
یورا:اوه! سلام من یوراعم....دوست دختر وی!
+(آره قطعا دوست دخترشی که حتی اسمشو هم نمیگی)
+سلام خوشبختم منم ا.ت هستم...(اومدم حرف بزنم که یهو صدای چه وون اومد)
×ا.ت.....ا.ت...بیدار شو دیگه..
(و بوممممم ا.ت از خواب پرید 😂😂😂 فکر کردید واقعا دوست دختر داره؟ نه نه نه 😂....خواستم یکم شوک بدم بهتون🤣...خب خب ادامه رمان..)
+ها؟چیشد؟یورا کو؟ت......خواب بودددد؟
×چت شد یهو هزیون میگی؟....بلند شو حالا استاد میاد
+هوم...باشه...(از نیمکت بلند شدم و رفتم سمت نیمکت خودم ولی بازم خوابم میومد......برای همین برگشتم و رفتم سمت ته....هنوز دخترا دورش بودن......بهش نزدیک شدم)
+ببین ته من خیلیییی خوابم میاد خب؟بزار همین یه بار رو کنارت بخوابم که استاد چیزی بهم نگه
_باشه...اما یه شرط داره..
+هوففف چیه باز!
_از این به بعد بهم میگی وی!فهمیدی؟
+وا....خب.....اَه...باشه....خب حالا برو اونور(دخترا داشتن میترکیدن و با حرص نگاهم میکردن.....منم برای اینکه حالشونو بگیرم رفتم سرمو گذاشتم روی پای تهیونگ....روی کمر خابیده بودم..برای همین..صورتش رو میدیدم که تعجب ازش میباره🤣)
+چیه نگاه داره؟میدونم خوشکلم ولی انقدر که شیفتم شدی؟
_شیفته کجا بود تازشم اصلا هم خوشکل نیستی...خیلی پروییا براچی روی پای من نشستی؟
+گگگگگگ اره من پروعم از تو یاد گرفتم
_من اشکال نداره بخوابم اما تو...
+من چی ها؟ چطور تو هرکاری دلت خواست کردی حتی دوست دختر هم داری
_دوست دختر؟!
+(تازه فهمیدم چی گفتم)عه چیز یعنی....عه خب از دهنم پرید...
_....هع....پاشو ببینم
+کاری نکن ته ته صدات کنما
_جرعتشو نداری
+گگگگگ(که یهو دیدم اکیپ ته اومدن...و رفتن پشت سر ما نشستن)
÷مارو باش دو ساعته دنبال ایشون میگردیم...نگو داره خوش میگذرونه..😏
+خوش گذرونی کدومه؟میخوام یه خورده بخابم
÷اها بعد اونم روی پای ایشون!
_خفه شید
÷اوووو طرفداری میکنی ازش؟
_نه بابا چرت نگو.....بهت گفتم از اینجا پاشو..
+هوففف... (بلند شدم دیدم فقط کنار کوک خالیه منم رفتم پیشش)
+ببین بزار بخوابم روی پات همین یه بار این آقای مغرور نمیزاره حداقل تو بزار🥺
÷......خب....اوکی ولی فقط یه خور.... (هنوز حرفش تموم نشده بود که ا.ت از خستگی زود سرشو گذاشت روی پاش و خوابید..)
+آخیش خیلی خوابم میاد
|یک ساعت بعد..|
+(بلند شدم از خواب دیدم هنوز استاد داره درس میده...)
+(خمیازه)ساعت چنده...
÷ساعت چهاره
+چییییی یک ساعت خوابیدم؟!!!
÷بعله
+خب.....ممنون
÷هوم...
۱۱.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.