𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙸'𝚖 𝙼𝚘𝚗𝚜𝚝𝚎𝚛
𝙿𝚊𝚛𝚝³⁰
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
سویا دختر شجاعی بود !
اما از نگاه های اطرافش ترسیده بود ...
هرچه نباشد او یک اشراف زاده است که لای پر قو بزرگ شده بود !
پشت مردش قایم شده بود و مچ دستانش را فشرد ...
سویا به آرامی گفت :یاع پارک جیمین من می ترسم ...
_________________________________________________________
جیمین :ترس چیه دختر تو با مَردی تو سفری که از وقتی یادش میاد شمیر به دست بوده !
وجود جیمین تو این سفر دلش رو قرص میکرد...
میدونست حرف جیمین حرف بود !
هرچه نباشد او جنگجوی گوریو بود !
نباید الکی حرفی از دهانش خارج شود زیرا وقتی جنگجوی گوریو سخنی بر زبان خویش جاری می کند یعنی به تمام شرافتش ، به تمام وجودش و به تمام وفاداریش قسم خورده !
اگر این قول و قسم را بشکند باید با جان خود بدهیش را بپردازد!
جیمین و سویا برسر میز نشستند ...
زنی آمد سمتشون و گفت :ببخشید قربان چی میل دارین؟
جیمین :دو عدد شام سبک و کمی نوشیدنی!
زن سفارشات رو آورد ...
سویا شروع به خوردن کرد اما بعد از چند دقیقه متوجه نگاه سنگین جیمین و لبخندش شد ...
سویا :یاع اینجور که نگام میکنی هیچی از گلوم پایین نمیره ...
جیمین لبخندش را نمایان کرد و گفت :چشم بانو چشمم رو به خوراکم میدم !
چند مین بعد جیمین به زن قدر یک شب پول پرداخت کرد ...
سویا وارد اتاق شد و با دیدن تخت خودش ریخت پشماش موند (لاناتیااا خودتو به آب و آتیش بزنی هم موندگارن🥲💔)
جیمین با دیدن قیافه متعجب سویا گفت : چیه دختر چرا اینجور نگاه میکنی؟
سویا :تو یک اتاق دونفره گرفتی با یک تخت دونفره ؟!
جیمین : من یک اتاق برای زوج ها گرفتم ...
سویا بالشت رو گرفت و سمت جیمین پرت کرد و گفت :عوضی منحرف!
جیمین دخترک رو تو بغلش فرو برد و شروع کرد به قلقلک دادنش ...
سویا با خنده گفت :یاع پارک جیمین غلط کردم ...ببخشید
𝙿𝚊𝚛𝚝³⁰
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽 =𝙰.𝚃🤏☻️
𝙰𝙳𝙼𝙸𝙽:𝙹𝙸𝚈𝙾𝙾𝙽🍫🦋
سویا دختر شجاعی بود !
اما از نگاه های اطرافش ترسیده بود ...
هرچه نباشد او یک اشراف زاده است که لای پر قو بزرگ شده بود !
پشت مردش قایم شده بود و مچ دستانش را فشرد ...
سویا به آرامی گفت :یاع پارک جیمین من می ترسم ...
_________________________________________________________
جیمین :ترس چیه دختر تو با مَردی تو سفری که از وقتی یادش میاد شمیر به دست بوده !
وجود جیمین تو این سفر دلش رو قرص میکرد...
میدونست حرف جیمین حرف بود !
هرچه نباشد او جنگجوی گوریو بود !
نباید الکی حرفی از دهانش خارج شود زیرا وقتی جنگجوی گوریو سخنی بر زبان خویش جاری می کند یعنی به تمام شرافتش ، به تمام وجودش و به تمام وفاداریش قسم خورده !
اگر این قول و قسم را بشکند باید با جان خود بدهیش را بپردازد!
جیمین و سویا برسر میز نشستند ...
زنی آمد سمتشون و گفت :ببخشید قربان چی میل دارین؟
جیمین :دو عدد شام سبک و کمی نوشیدنی!
زن سفارشات رو آورد ...
سویا شروع به خوردن کرد اما بعد از چند دقیقه متوجه نگاه سنگین جیمین و لبخندش شد ...
سویا :یاع اینجور که نگام میکنی هیچی از گلوم پایین نمیره ...
جیمین لبخندش را نمایان کرد و گفت :چشم بانو چشمم رو به خوراکم میدم !
چند مین بعد جیمین به زن قدر یک شب پول پرداخت کرد ...
سویا وارد اتاق شد و با دیدن تخت خودش ریخت پشماش موند (لاناتیااا خودتو به آب و آتیش بزنی هم موندگارن🥲💔)
جیمین با دیدن قیافه متعجب سویا گفت : چیه دختر چرا اینجور نگاه میکنی؟
سویا :تو یک اتاق دونفره گرفتی با یک تخت دونفره ؟!
جیمین : من یک اتاق برای زوج ها گرفتم ...
سویا بالشت رو گرفت و سمت جیمین پرت کرد و گفت :عوضی منحرف!
جیمین دخترک رو تو بغلش فرو برد و شروع کرد به قلقلک دادنش ...
سویا با خنده گفت :یاع پارک جیمین غلط کردم ...ببخشید
۲.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.