my fierce daddy
#my_fierce_daddy
#P_16
رفتم سمت سوپری توی حیاط بیمارستان ون
چندتا خوراکی برداشتم و حساب کردم
رفتم پیش ات اولش خوراکی ها رو قایم کردم و گفتم نخریدم ناراحت شد و پتو رو روی سرش کشید منم اروم بدون اینکه بفهمه خوراکی ها رو گذاشتم روی میز بغل تخت و رفتم بیرون در و بستم و پشت در منتظر موندم
دیدم گوشیم اس ام اس اومد شماره ناشناس بود باز کردم دیدم نوشته:
واقعا برات متاسفم انتظار داشتم نازمو بکشی
لبخندی زدم و جواب دادم :
پتو رو از سرت بردار و میز بغل تخت و ببین
یهو صدای جیغ خفیفی از اتاق اومد
رفتم داخل که دیدم ات همه خوراکی ها رو بغل کرده خندیدم و رفتم سمتش
ته:یعنی من بی ارزش ترم که خوراکی ها رو بغل میکنی
ات: نه عشققققققم
بغلش کردم و بوسه ای به پیشونیش زدم
تلویزیون و روشن کردم و فلاش سریال ها که همیشه تو جیب کتم بود و کوبیدم به تلویزیون
ته: ات
ات:جانم
ته: میخوام یه خبر خوب و یه خبر بد بهت بدم
ات:اول خبر خوب
ته: فردا مرخصت میکنم
ات: واییییییی ذووووووخ خب خبر بد؟
ته: مامانم تو عمارت و باید با اون ادامه بدیم
ات: خب چه مشکلی داره منم دلم واسه مامانت تنگ شده
ته: نه آخه مامانم از بچگیمون باهات لج داره نمیدونم چرا
ات:عوووم حالا خونه خودمم خست میرم خونه خودم
ته: نههههه برات اتاق ساخ.....
ات:اتاق؟
ته:ر*یدم
ات: چرا😂
ته: میخواستم سوپرایز شی
ات: اشکال نداره
ته:اره هنوز خیلی از سوپرایزا مونده
ات:عووووو حاجیمون پولدار شده
ته:از بزرگترین مافیای کره چه انتظاری داری
ات: چی ؟مافیا؟
ته:ععععع ات توضیح میدم
ات:تهیونگ تو مافیایی؟؟؟
ته:ات اصلا اونجوری که فک میکنی نیست من فقط رئیسشونم و هیچ کشتاری انجام نمیدم من فقط دستور صادر میکنم
ات:لابد مثل بقیه یه عالمه دختر برده میکنی بعد که کارت باهاشون تموم شد دستور میدی بکشنش لابد میخوای با منم از این کارا کنی
ته : نههههه ات اصلا من هیچ وقت دست به دختری نزدم چه برسه به بردگی بگیرمشون
گوشیم زنگ خورد گوشیمو از کت درآوردم و ........
........ادامه دارد.........
#P_16
رفتم سمت سوپری توی حیاط بیمارستان ون
چندتا خوراکی برداشتم و حساب کردم
رفتم پیش ات اولش خوراکی ها رو قایم کردم و گفتم نخریدم ناراحت شد و پتو رو روی سرش کشید منم اروم بدون اینکه بفهمه خوراکی ها رو گذاشتم روی میز بغل تخت و رفتم بیرون در و بستم و پشت در منتظر موندم
دیدم گوشیم اس ام اس اومد شماره ناشناس بود باز کردم دیدم نوشته:
واقعا برات متاسفم انتظار داشتم نازمو بکشی
لبخندی زدم و جواب دادم :
پتو رو از سرت بردار و میز بغل تخت و ببین
یهو صدای جیغ خفیفی از اتاق اومد
رفتم داخل که دیدم ات همه خوراکی ها رو بغل کرده خندیدم و رفتم سمتش
ته:یعنی من بی ارزش ترم که خوراکی ها رو بغل میکنی
ات: نه عشققققققم
بغلش کردم و بوسه ای به پیشونیش زدم
تلویزیون و روشن کردم و فلاش سریال ها که همیشه تو جیب کتم بود و کوبیدم به تلویزیون
ته: ات
ات:جانم
ته: میخوام یه خبر خوب و یه خبر بد بهت بدم
ات:اول خبر خوب
ته: فردا مرخصت میکنم
ات: واییییییی ذووووووخ خب خبر بد؟
ته: مامانم تو عمارت و باید با اون ادامه بدیم
ات: خب چه مشکلی داره منم دلم واسه مامانت تنگ شده
ته: نه آخه مامانم از بچگیمون باهات لج داره نمیدونم چرا
ات:عوووم حالا خونه خودمم خست میرم خونه خودم
ته: نههههه برات اتاق ساخ.....
ات:اتاق؟
ته:ر*یدم
ات: چرا😂
ته: میخواستم سوپرایز شی
ات: اشکال نداره
ته:اره هنوز خیلی از سوپرایزا مونده
ات:عووووو حاجیمون پولدار شده
ته:از بزرگترین مافیای کره چه انتظاری داری
ات: چی ؟مافیا؟
ته:ععععع ات توضیح میدم
ات:تهیونگ تو مافیایی؟؟؟
ته:ات اصلا اونجوری که فک میکنی نیست من فقط رئیسشونم و هیچ کشتاری انجام نمیدم من فقط دستور صادر میکنم
ات:لابد مثل بقیه یه عالمه دختر برده میکنی بعد که کارت باهاشون تموم شد دستور میدی بکشنش لابد میخوای با منم از این کارا کنی
ته : نههههه ات اصلا من هیچ وقت دست به دختری نزدم چه برسه به بردگی بگیرمشون
گوشیم زنگ خورد گوشیمو از کت درآوردم و ........
........ادامه دارد.........
۴.۳k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.