my fierce daddy
#my_fierce_daddy
#P_15
دستاشو اروم گرفتم و بوسه به گونش زدم
نیم ساعت بعد آروم چشماشو باز کرد منو که دید لبخندی زد و گفت
ات:ته برگشتی
ته: اره عزیز دلم برگشتم پیشت
ات اخی گفت و واست از جاش بلند شه
سریع رفتم کمکش کردم و رو تخت بغلش نشتم
دستاشو قاب صورتم کرد و زل زد بهم
ته:چیزی شده عزیزم
ات: باورم نمیشه که دوباره تونستم از نزدیک ببینمت
ته:منم
ات: ولی من یادم نمیاد چجوری ازهم جدا شدیم
ته: بیخیال عزیزم گذشته ها گذشته مهم اینه که الان باهمیم
ات: یعنی میشه دوباره تا اخرش باهم باشیم
ته: اره عشقم برا چی نشه
ات: عاشقتم ته (با لحن بچگونه)
ته: منم نفصم
دستامو دور کمر ات حلقه کردم سرش و گذاشت روی سینم عطر موهاش ادم و دیوونه میکرد دلم میخواست موهاشو عطر لباسام کنم
بلاخره از بغل هم جدا شدیم
ته: ات غذا خوردی؟
ات: اره
ته:پس بیا قرصاتو بخور
جعبه قرص رو از رو میز برداشتم
یکیشو دراوردم و با یه لیوان اب بردم پیش ات
ات:ته
ته: جونم
ات:دلم خوراکی میخواد
ته:عزیزم الان خوراکی خوبت نیست
ات: تولاخودااااااااا
ته:باشه ولی باید از دکترت اجازه بگیرم
ات: نه دکتر اجازه نمیده خودت برام بخر
ته: هووووف
ات:عشقمممم(بچگونه)
ته:باشه باشه
رفتم سمت سوپری توی حیاط بیمارستان و..............
.............ادامه دارد...........
#P_15
دستاشو اروم گرفتم و بوسه به گونش زدم
نیم ساعت بعد آروم چشماشو باز کرد منو که دید لبخندی زد و گفت
ات:ته برگشتی
ته: اره عزیز دلم برگشتم پیشت
ات اخی گفت و واست از جاش بلند شه
سریع رفتم کمکش کردم و رو تخت بغلش نشتم
دستاشو قاب صورتم کرد و زل زد بهم
ته:چیزی شده عزیزم
ات: باورم نمیشه که دوباره تونستم از نزدیک ببینمت
ته:منم
ات: ولی من یادم نمیاد چجوری ازهم جدا شدیم
ته: بیخیال عزیزم گذشته ها گذشته مهم اینه که الان باهمیم
ات: یعنی میشه دوباره تا اخرش باهم باشیم
ته: اره عشقم برا چی نشه
ات: عاشقتم ته (با لحن بچگونه)
ته: منم نفصم
دستامو دور کمر ات حلقه کردم سرش و گذاشت روی سینم عطر موهاش ادم و دیوونه میکرد دلم میخواست موهاشو عطر لباسام کنم
بلاخره از بغل هم جدا شدیم
ته: ات غذا خوردی؟
ات: اره
ته:پس بیا قرصاتو بخور
جعبه قرص رو از رو میز برداشتم
یکیشو دراوردم و با یه لیوان اب بردم پیش ات
ات:ته
ته: جونم
ات:دلم خوراکی میخواد
ته:عزیزم الان خوراکی خوبت نیست
ات: تولاخودااااااااا
ته:باشه ولی باید از دکترت اجازه بگیرم
ات: نه دکتر اجازه نمیده خودت برام بخر
ته: هووووف
ات:عشقمممم(بچگونه)
ته:باشه باشه
رفتم سمت سوپری توی حیاط بیمارستان و..............
.............ادامه دارد...........
۴.۷k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.