my fierce daddy
#my_fierce_daddy
#P_14
زنگ در خورد
به بادیگارد گفتم در و باز کنه رفتم تو حیاط
دیدم مامانم داره میاد سمتم
نیش خندی زدم و رفتم طرفش
ته:بهبه میبینم که تشریف اوردی
مادر ته:ببین ته میدونم از وقتی من با سوجو ازدواج کردم تو را کنار گذاشتم من فقط دنبال پول سوجو بودم
پسرم منو ببخش میخوام دیگه پیش خودت باشم
ته: یعنی سوجو از من پولدار تر بود؟
مادر ته: اون روز که باهاش ازدواج کردم اره
ته:باشه بیا برو تو
مادرم و فرستادم تو و خودم رفتم سمت اجوما
ته:اجومااااا.اجوماااااا
اجوما:بله قربان
ته:مادرم هیچی نباید از اتاق ات ببینه
اجوما:بله چشم
ته:برید یه اتاق دور از اتاق ات براش اماده کنید
اجوما:چشم
رفتم طرف کوک و گفتم
ته:مواضب باش مادرم دست از پا خطا نکنه نزار سمت اتاق ات بره من میرم یه سر به ات بزنم
کوک:باشه
رفتم تو پارکینگ دیدم فراریم نیست یادم اومد تو تصادف مچاله شده سریع به بادیگارد گفتم برند از پارکینگ ماشینام یه پورشه مشکی(عکس میزارم) بیار
ماشینو اوردن رفتم سوار شدم و به سمت بیمارستان رفتم
سریع از ماشین پایین اومدم
دل هوره داشتم که فقط ات و ببینم با این که از اخرین دیدارمون خیلی نگذشته بود ولی دلم براش تنگ شده
رفتم پذیرش و اجازه ورود به اتاق و گرفتم
اول تقه ای به در زدم ولی کسی چیزی نگفت در و اروم باز کردم که دیدم مثل یک بچه گربه خوابیده بود رفتم سمتش و بغلش نشستم
دستاشو اروم گرفتم و ............
.......ادامه دارد...........
#P_14
زنگ در خورد
به بادیگارد گفتم در و باز کنه رفتم تو حیاط
دیدم مامانم داره میاد سمتم
نیش خندی زدم و رفتم طرفش
ته:بهبه میبینم که تشریف اوردی
مادر ته:ببین ته میدونم از وقتی من با سوجو ازدواج کردم تو را کنار گذاشتم من فقط دنبال پول سوجو بودم
پسرم منو ببخش میخوام دیگه پیش خودت باشم
ته: یعنی سوجو از من پولدار تر بود؟
مادر ته: اون روز که باهاش ازدواج کردم اره
ته:باشه بیا برو تو
مادرم و فرستادم تو و خودم رفتم سمت اجوما
ته:اجومااااا.اجوماااااا
اجوما:بله قربان
ته:مادرم هیچی نباید از اتاق ات ببینه
اجوما:بله چشم
ته:برید یه اتاق دور از اتاق ات براش اماده کنید
اجوما:چشم
رفتم طرف کوک و گفتم
ته:مواضب باش مادرم دست از پا خطا نکنه نزار سمت اتاق ات بره من میرم یه سر به ات بزنم
کوک:باشه
رفتم تو پارکینگ دیدم فراریم نیست یادم اومد تو تصادف مچاله شده سریع به بادیگارد گفتم برند از پارکینگ ماشینام یه پورشه مشکی(عکس میزارم) بیار
ماشینو اوردن رفتم سوار شدم و به سمت بیمارستان رفتم
سریع از ماشین پایین اومدم
دل هوره داشتم که فقط ات و ببینم با این که از اخرین دیدارمون خیلی نگذشته بود ولی دلم براش تنگ شده
رفتم پذیرش و اجازه ورود به اتاق و گرفتم
اول تقه ای به در زدم ولی کسی چیزی نگفت در و اروم باز کردم که دیدم مثل یک بچه گربه خوابیده بود رفتم سمتش و بغلش نشستم
دستاشو اروم گرفتم و ............
.......ادامه دارد...........
۶.۹k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.