عروسقاتل
#عـروسِقاتـل
part_۳۱
The killer bride
با تعجب به زن خیره شدم اینن این زن تهیونگ بود و این ینی بدبخت شدم.
تهیونگ با خشم بهم خیره شد بود که با تته پته گفتم:
- بخدا دستشویی داشتم نمیدونستم کجاس
دختره نگاه بدی بهم انداخت انگار که اشغال دیده باشه گفت:
- تهی گفتم این کیه؟
تهیونگ چشماشو کلافه بست و نفس عمیقی کشید و گفت:
- خدمتکارمه
هم من هم اون زن با تعجب به تهیونگ خیره شدیم، توقع هر حرفی رو داشتم جز این اون گفت خدمتکارشم !
زن شروع کرد به کولی بازی درآوردن و من از ترس نگاه عصبیه تهیونگ عقب رفتم انقد عقب رفتم که به در اتاقم خوردم و وایسادم.
تهیونگ بی توجه به جیغ جیغ کردنای اون دختر به سمت من اومد، وقتی دختره با عصبانیت تهیونگو صدا زد تهیونگ یهو برگشت که اون دختر هم ترسید:
- خفه شو لیا زود از جلو چشام گمشو برو
دختره یهو بغض کرد و گفت:
- تهیونگ با من اینجوری رفتار میکنی؟
- از این بدتر باید رفتار کنم عین ی سگ اشغال پرتت کنم بیرون برو پی هر ه بازیات.
و بعد رفت تو اتاق یه کیف آورد و دست دختره رو گرفت به سمت در کشوندش درو باز کرد کیف و اون دخترو پرت کرد و درو بست.
با ترس در اتاقو باز کردم و آروم رفتم تو همینکه خواستم درو ببندم پاشو لای در گذاشت...
شرمندههههه
part_۳۱
The killer bride
با تعجب به زن خیره شدم اینن این زن تهیونگ بود و این ینی بدبخت شدم.
تهیونگ با خشم بهم خیره شد بود که با تته پته گفتم:
- بخدا دستشویی داشتم نمیدونستم کجاس
دختره نگاه بدی بهم انداخت انگار که اشغال دیده باشه گفت:
- تهی گفتم این کیه؟
تهیونگ چشماشو کلافه بست و نفس عمیقی کشید و گفت:
- خدمتکارمه
هم من هم اون زن با تعجب به تهیونگ خیره شدیم، توقع هر حرفی رو داشتم جز این اون گفت خدمتکارشم !
زن شروع کرد به کولی بازی درآوردن و من از ترس نگاه عصبیه تهیونگ عقب رفتم انقد عقب رفتم که به در اتاقم خوردم و وایسادم.
تهیونگ بی توجه به جیغ جیغ کردنای اون دختر به سمت من اومد، وقتی دختره با عصبانیت تهیونگو صدا زد تهیونگ یهو برگشت که اون دختر هم ترسید:
- خفه شو لیا زود از جلو چشام گمشو برو
دختره یهو بغض کرد و گفت:
- تهیونگ با من اینجوری رفتار میکنی؟
- از این بدتر باید رفتار کنم عین ی سگ اشغال پرتت کنم بیرون برو پی هر ه بازیات.
و بعد رفت تو اتاق یه کیف آورد و دست دختره رو گرفت به سمت در کشوندش درو باز کرد کیف و اون دخترو پرت کرد و درو بست.
با ترس در اتاقو باز کردم و آروم رفتم تو همینکه خواستم درو ببندم پاشو لای در گذاشت...
شرمندههههه
- ۶.۶k
- ۲۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط