روانی دوست داشتنی من
#روانی_دوست_داشتنی_من
P:5
(ویو ا.ت)
آروم دستمو از رو چشمام برداشتم که با دیدن صورتش تو فاصله ی کمی با صورت خودم هین بلندی کشیدم
ا.ت: هی داری چیکار میکنی؟
فلیکس:نگات میکنم
ا.ت: چیه خوشگل ندیدی؟
فلیکس:زیاد دیدم ولی تو فرق داری
انتظار این حرفو نداشتم فکر میکردم قراره باهام بحص کنه
میتونستم قرمز شدن گونه هامو حس کنم
فلیکس:گونه هات قرمز شده
(از اون لبخند کشنده ها زد)
ا.ت:خب... چیزه.... اها یه سوال ازت داشتم
فلیکس :چیه؟
ا.ت :گفتی صداهایی میشنوی
آخرین بار چه چیزی شنیدی ؟
فلیکس : تا ابد عاشقت میمونم
ولی هیچکس طرف ما نیست
مهم اینه من تورو دارم
حدسم درست بود هردومون یه خواب رو میبینیم ولی دلیلش چیه ؟
ا.ت :اوکی ممنون
چیز خوب... من دارم میرم
فلیکس : اوکی
داشته به سمت در میرفتم ولی یادم اومد راجب اردو بهش نگفتم
ا.ت: اها راستی فردا قراره به یه اردو تو جنگل بریم صبح ساعت 9 آماده باش
فلیکس: باشه
از اتاق بیرون اومدم دستامو رو صورتم گزاشتم که از گرمایه صورتم متوجه شدم هنوزم قرمزه
من چم شده هیچوقت خجالت نمیکشیدم
به سمت اتاقم رفتم بعد از تعویض لباسم و برداشتن کیف و گوشیم از بیمارستان بیرون اومدمو به سمت خونه رفتم
روده کوچیکه داشت روده بزرگرو میخورد پس بلافاصله بعد رسیدن به خونه رامیون درست کردم و خوردم
بعدشم لباسامو عوض کردمو رو تخت ولو شدم
امروز روز سختی بود
داشتم بیهوش میشدم و تازه ساعت 8:30 بود
به ثانیه نکشید که به خواب رفتم
همه چیز خوب بود تا وقتی که دوباره اون خواب ها به سراغم اومدن
قول میدم تو زندگی بعدیتم پیدات کنم و دوباره عاشقت شم ..... بهم قول نده .....منظورت چیه؟...... دارم میگم دوباره سراغم نیا....
پایان پارت ۵🌵
P:5
(ویو ا.ت)
آروم دستمو از رو چشمام برداشتم که با دیدن صورتش تو فاصله ی کمی با صورت خودم هین بلندی کشیدم
ا.ت: هی داری چیکار میکنی؟
فلیکس:نگات میکنم
ا.ت: چیه خوشگل ندیدی؟
فلیکس:زیاد دیدم ولی تو فرق داری
انتظار این حرفو نداشتم فکر میکردم قراره باهام بحص کنه
میتونستم قرمز شدن گونه هامو حس کنم
فلیکس:گونه هات قرمز شده
(از اون لبخند کشنده ها زد)
ا.ت:خب... چیزه.... اها یه سوال ازت داشتم
فلیکس :چیه؟
ا.ت :گفتی صداهایی میشنوی
آخرین بار چه چیزی شنیدی ؟
فلیکس : تا ابد عاشقت میمونم
ولی هیچکس طرف ما نیست
مهم اینه من تورو دارم
حدسم درست بود هردومون یه خواب رو میبینیم ولی دلیلش چیه ؟
ا.ت :اوکی ممنون
چیز خوب... من دارم میرم
فلیکس : اوکی
داشته به سمت در میرفتم ولی یادم اومد راجب اردو بهش نگفتم
ا.ت: اها راستی فردا قراره به یه اردو تو جنگل بریم صبح ساعت 9 آماده باش
فلیکس: باشه
از اتاق بیرون اومدم دستامو رو صورتم گزاشتم که از گرمایه صورتم متوجه شدم هنوزم قرمزه
من چم شده هیچوقت خجالت نمیکشیدم
به سمت اتاقم رفتم بعد از تعویض لباسم و برداشتن کیف و گوشیم از بیمارستان بیرون اومدمو به سمت خونه رفتم
روده کوچیکه داشت روده بزرگرو میخورد پس بلافاصله بعد رسیدن به خونه رامیون درست کردم و خوردم
بعدشم لباسامو عوض کردمو رو تخت ولو شدم
امروز روز سختی بود
داشتم بیهوش میشدم و تازه ساعت 8:30 بود
به ثانیه نکشید که به خواب رفتم
همه چیز خوب بود تا وقتی که دوباره اون خواب ها به سراغم اومدن
قول میدم تو زندگی بعدیتم پیدات کنم و دوباره عاشقت شم ..... بهم قول نده .....منظورت چیه؟...... دارم میگم دوباره سراغم نیا....
پایان پارت ۵🌵
۵.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.