استاد کیم

(استاد کیم )
پارت ۳۲
مینو : اس....استاد
تهیونگ خنده بر لب اش اومد از اینکه صدا مینو را شنید با لبخند گفت
تهیونگ : خانم کوچولو منو از نگرانی دیونه کردی
مینو با بغض گفت
مینو : استاد کیم ... من خوبم
تهیونگ : وقتی غمگین می شوی و نه می توانید گریه کنی، نه می توانی فریاد بزنی، شاید بتوانی فقط بنویسی و کمی از بار غم درونت را سبک کنی. شاید نتوانی بنویسی اما دلنوشته ها و شعرهای دیگران می توانند گزینه خوبی برای وصف حال درونیتان باشد.
مینو اشکی از گوشه چشم اش سرازیر شد
مینو : وقتی شعری وجود نذاره که درونم را خوب کنه اون وقت چی
تهیونگ : اون وقت این استاد هست که دل خانم کوچولو رو کمی خوب میکنه
مینو : شکستم استاد خورد شدم استاد دیگه سر پا نمیشم
تهیونگ : این حرفی نیست که از تو باید می‌شنیدم خانم کوچولو شیطون کجا رفته همون شیطونی که دستش باشه رو رئیس جمهور هم آب میریزه
مینو با اینکه اشک هاش رو صورتش موج میزد ..
مینو با اینکه اشک هاش رو صورتش موج میزد با حرف ای که تهیونگ زد شروع به خنده کرد،
تهیونگ : حالا زود باش برو و غذا بخور دوش بگیر و خوشحال زندگی کن
مینو : استاد چرا اینقدر بهم اهمیت میدی
تهیونگ : چون تو شاگردم هستی و سلامتی تو برام مهمه
درست کافی بود همین حرف زده شه که باعث داغون شدن قلب مینو شد مینو عصبی شد ولی گفت
مینو : دیگه بایم برم استاد خدانگهدار
گوشی را زود قطع کرد و تو آینه به خودش نگاه کرد
مینو .... دختر چی شد چرا بهت بر خورد، اون راست گفت آخه چرا ...
دوباره همان لرزش بدن را بهش دست داد
مینو ... کافیه دیگه اون فقد استادم هستش فقد استادم
با عصبانیت و بغضی که گرفت گوشی گایا را محکم به اینه زد که باعث شکستن شیشه شد و خورد خمیر رو زمین اوفتاد
یون وو و گایا سوکهون یونهی زود به سمته سرویس بهداشتی رفتن وارد اش شدن
یون وو : مینو دختر خدا بکشتت بیا این طرف چیکار کردی
دست مینو را گرفت طرفه خودش کشوند
و سمته تخت رفتن
مینو : برید بیرون
یون وو : مینو جان
مینو: برو بیروننننننن
سوکهون: باشه ما میریم تو هم آروم باش
سوکهون سمته یون وو رفت و خیلی اروم گفت
سوکهون: بزار تنها باشه
@Yonjin953