فصل:۲ P:4
فصل:۲ P:4
تهیونگ ویو: از پشت دختر داشتم تماشا میکردم ک خانم هواسا چطور داشت سر قبر ات گریع اروم اشک میریختم همش تخصیر من بود اگ از قبل تحقیق میکردم اینجوری نمیشد من چطور تونستم حرفای مامانم و این لیای هرزه رو باور کنم اشکامو پاک کردم رفتم سوار ماشین شدم و ب سمت خونه حرکت کردم وارد عمارت شدم ک مامانم اومد سمتم
تهیونگ: تو چطور تونستی ب من دروغ بگی(اروم)
جینا:....
تهیونگ: ات بهترین دختری بود ک دیدم گذاشتی من اونو بکشم....تا با لیا ازدواج کنم(اروم و گریه)
تهیونگ: تو باید سمت منو میگرفتی مگ خوشبختی منو نمیخواستی؟
جینا:....
تهیونگ: مامان حرف بزن(داد)
جینا: هق...پسرم...لیا منو مجبور کرد
تهیونگ: یعنی چی؟
جینا: (همچیو ب تهیونگ گفت)
جینا: حالا فهمیدی
تهیونگ: یعنی چی یعنی اون فیلم ص*کص دروغ بود؟
جینا: اره
تهیونگ: منو اون هرزه رو زنده زنده اتیش میزنم پا شدم رفتم سوار ماشین شدم و با سرعت حرکت میکردم رسیدم خونه لیا اینا پیاده شدم دیدم مامان و باباش نشستن
تهیونگ: اون هرزه کجاسس؟(داد)
بابایلیا: تهیونگ پسرم اروم باش چی شده
تهیونگ: من پسر شماها نیسم دختر هرزتونو صدا کنید(داد)
مامانات: تهیونگ مراقب حرفات باش
لیا: چی شدع...بهههه تهیونگ جون داشت از راه پله میومد رفتم از موهاش گرفتم کشون کشون بدون توجهای ب حرفای مامان و باباش انداختم تو ماشین سوار ماشین شدم و راه افتادم رسیدیم ب ی انباری بردمش اونجا: جیغغغ ولم کننننننن ایییییی هق موهاممممممم انداختمش روی زمین و تا حد مر زدمش
تهیونگ:....
صاری کم شد
شرطا:
لایک:۵
تهیونگ ویو: از پشت دختر داشتم تماشا میکردم ک خانم هواسا چطور داشت سر قبر ات گریع اروم اشک میریختم همش تخصیر من بود اگ از قبل تحقیق میکردم اینجوری نمیشد من چطور تونستم حرفای مامانم و این لیای هرزه رو باور کنم اشکامو پاک کردم رفتم سوار ماشین شدم و ب سمت خونه حرکت کردم وارد عمارت شدم ک مامانم اومد سمتم
تهیونگ: تو چطور تونستی ب من دروغ بگی(اروم)
جینا:....
تهیونگ: ات بهترین دختری بود ک دیدم گذاشتی من اونو بکشم....تا با لیا ازدواج کنم(اروم و گریه)
تهیونگ: تو باید سمت منو میگرفتی مگ خوشبختی منو نمیخواستی؟
جینا:....
تهیونگ: مامان حرف بزن(داد)
جینا: هق...پسرم...لیا منو مجبور کرد
تهیونگ: یعنی چی؟
جینا: (همچیو ب تهیونگ گفت)
جینا: حالا فهمیدی
تهیونگ: یعنی چی یعنی اون فیلم ص*کص دروغ بود؟
جینا: اره
تهیونگ: منو اون هرزه رو زنده زنده اتیش میزنم پا شدم رفتم سوار ماشین شدم و با سرعت حرکت میکردم رسیدم خونه لیا اینا پیاده شدم دیدم مامان و باباش نشستن
تهیونگ: اون هرزه کجاسس؟(داد)
بابایلیا: تهیونگ پسرم اروم باش چی شده
تهیونگ: من پسر شماها نیسم دختر هرزتونو صدا کنید(داد)
مامانات: تهیونگ مراقب حرفات باش
لیا: چی شدع...بهههه تهیونگ جون داشت از راه پله میومد رفتم از موهاش گرفتم کشون کشون بدون توجهای ب حرفای مامان و باباش انداختم تو ماشین سوار ماشین شدم و راه افتادم رسیدیم ب ی انباری بردمش اونجا: جیغغغ ولم کننننننن ایییییی هق موهاممممممم انداختمش روی زمین و تا حد مر زدمش
تهیونگ:....
صاری کم شد
شرطا:
لایک:۵
۴۳.۵k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.