P43
نگاهم رو به در دوختم و داد زدم : تو برو ا/ت منم میام
ا/ت : باشه ...... دیر نیایا
تهیونگ : باشه
با صدای قدم هاش فهمیدم که از اتاق دور شد ....... اروم دستم رو از روی دهن سویون برداشتم و گفتم : میشه زودتر بری دلم نمیخواد ا/ت ببینتت
سویون : چرا ....... چرا دلت نمیخواد ؟؟
تهیونگ : دلیلم شخصیه باید توضیح بدم ؟؟
سرش رو پایین انداخت و گفت : خب ...... نه .
نگاهم رو ازش گرفتم ، این اخرش برام دردسر درست میکرد ...... دوباره مشغول خشک کردم سرم شدم که جعبه رو بالا اورد و گفت : میشه قبولش کنی ؟؟
کلافه جعبه رو گرفتم که به حالت احترام تعظیمی کرد و از اتاق بیرون رفت ، نمیدونم این دختر حتما یچیزیش بود ، نمیدونم شاید ........ ولی قطعا یه هدفی داره . دستم رو جلوی صورتم تکون دادم تا این افکار رو از بین ببرم و دوباره مشغول خشک کردن سرم شدم که نگاهم به جعبه ای افتاد که چند دقیقه پیش بهم داد ....... به سمت جعبه رفتم نوشته روش رو کندم (태형이를 위해서) (برای تهیونگ) و جعبه رو باز کردم ...... یه لیوان بود یه لیوان ساده ولی شیک که مخصوص نوشنیدی های الکی بود ، لیوان رو کنار گذاشتم و با خودم گفتم ، خب که چی ؟؟ فقط سریع سرتو خشک کن و برو پیش ا/ت .
تقریبا سرم خشک شده بود ولی هنوز هم کمی خیس بود ، هودی سفید رنگی که کلاه مشکی داشت و آستیناش مشکلی بود رو پوشیدم و از اتاق بیرون رفتم ، توی سالن غذا خوری ا/ت روی یه صندلی نشسته بود و تقریبا داشت چرت میزد با دیدن حالت نیمه خوابش خنده ای کردم و رفتم سمتش .... با قدم های اروم نزدیکش شدم و اروم رفتم دم گوشش و گفتم : بیدار شو (باداد)
هول از جاش پرید و گفت : چی ....... چی شده ؟؟
به حالت ترسیدش خندیدم که محکم زد تو بازوم و گفت : هعی تهیونگ من یا باید تو رو بکشم یا کشته شم
تهیونگ : قیافت خیلی خوب بود
ا/ت : به من میخندی ؟؟
تهیونگ : نه دارم به آجوما میخندم
ا/ت : باشه ...... دیر نیایا
تهیونگ : باشه
با صدای قدم هاش فهمیدم که از اتاق دور شد ....... اروم دستم رو از روی دهن سویون برداشتم و گفتم : میشه زودتر بری دلم نمیخواد ا/ت ببینتت
سویون : چرا ....... چرا دلت نمیخواد ؟؟
تهیونگ : دلیلم شخصیه باید توضیح بدم ؟؟
سرش رو پایین انداخت و گفت : خب ...... نه .
نگاهم رو ازش گرفتم ، این اخرش برام دردسر درست میکرد ...... دوباره مشغول خشک کردم سرم شدم که جعبه رو بالا اورد و گفت : میشه قبولش کنی ؟؟
کلافه جعبه رو گرفتم که به حالت احترام تعظیمی کرد و از اتاق بیرون رفت ، نمیدونم این دختر حتما یچیزیش بود ، نمیدونم شاید ........ ولی قطعا یه هدفی داره . دستم رو جلوی صورتم تکون دادم تا این افکار رو از بین ببرم و دوباره مشغول خشک کردن سرم شدم که نگاهم به جعبه ای افتاد که چند دقیقه پیش بهم داد ....... به سمت جعبه رفتم نوشته روش رو کندم (태형이를 위해서) (برای تهیونگ) و جعبه رو باز کردم ...... یه لیوان بود یه لیوان ساده ولی شیک که مخصوص نوشنیدی های الکی بود ، لیوان رو کنار گذاشتم و با خودم گفتم ، خب که چی ؟؟ فقط سریع سرتو خشک کن و برو پیش ا/ت .
تقریبا سرم خشک شده بود ولی هنوز هم کمی خیس بود ، هودی سفید رنگی که کلاه مشکی داشت و آستیناش مشکلی بود رو پوشیدم و از اتاق بیرون رفتم ، توی سالن غذا خوری ا/ت روی یه صندلی نشسته بود و تقریبا داشت چرت میزد با دیدن حالت نیمه خوابش خنده ای کردم و رفتم سمتش .... با قدم های اروم نزدیکش شدم و اروم رفتم دم گوشش و گفتم : بیدار شو (باداد)
هول از جاش پرید و گفت : چی ....... چی شده ؟؟
به حالت ترسیدش خندیدم که محکم زد تو بازوم و گفت : هعی تهیونگ من یا باید تو رو بکشم یا کشته شم
تهیونگ : قیافت خیلی خوب بود
ا/ت : به من میخندی ؟؟
تهیونگ : نه دارم به آجوما میخندم
۵.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.