رمان
#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part:۶
سوهی:به من اعتماد نداری؟
نامجون:داری منو میترسونی،تو اون مغزت چی میگذره،منکه بهت اعتماد دارم ولی الان طوری داری حرف میزنی والا هم ترسیدم هم دارم اعتمادمو بهت از دست میدم
سوهی:یاااااا نامجونا اروم باش نترس مگه میخوام چیکار کنم؟
نامجون:یا خدا،از آخرین باری که اینطور گفتی یادمه چه انفجاری به وجود اوردی
سوهی:باشه بابا گوش کن،افسر کیم رو یادته؟که همه دوره ها رو به صورت خصوصی به من یاد داد
نامجون:اوه،افسر کیم سوکجین
سوهی:دقیقا همون،ما میتونیم از اون کمک بگیریم
نامجون:واقعا با خودت فکر کردی قبول میکنه
سوهی:واقعا با خودت فک کردی کمک خرگوش وحشیشو رد میکنه؟
نامجون:اره
سوهی:مرض..درد
نامجون:والا
سوهی:بروبابا...به افسر کیم زنگ زدم و بعد چند بوق جوابمو داد
جین:مطمئنم اتفاقی افتاده یادی از ما کردی!
سوهی:سلام افسر کیم،حالتون خوبه؟
جین:سلام خرگوش وحشی خوبم تو چطوری
سوهی:منم خوبم،من میرم سر اصل مطلب ازتون کمک میخوام به شدت
جین:اوه اوه تند نرو اول بگو چیشده تا ببینم میتونم یا نه
سوهی:یکی از صمیمی ترین دوستام مورد قتل قرار گرفته و من میخوام قاتلشو پیدا کنم
جین:اوه متاسفم،تسلیت میگم
سوهی:ممنون،خب چیکار کنیم؟
جین:از پشت تلفن نمیشه،بلند شو یکم خودتو تکون بده بیا اینجا تا باهم نقشه ی بلک کیل(قتل سیاه) رو بکشیم
سوهی:میدونی عاشق این سری ماموریتام،۱ساعت دیگه پیشتم
جین:منتظرتم،فعلا
سوهز:گوشی رو قطع کردم و بعد از تعریف ماجرا برا نامجون باهم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه جین حرکت کردیم بعد از یک ساعت رسیدیم پیاده شدیم و در زدیم بعد چندمین اومد و در رو باز کرد
جین:خرگوش وحشی
سوهی:گرگ هندسام
نامجون:این چه القابیه،یا خدا سوهی من برمیگردم واقعا نمیخوام بمونم،معلوم نیست چه بلایی سرم میاد
سوهی:نامجون این حرفا رو من نیست این چرت و پرتا رو جمع کن بیا،هه کسی که ۳۰نفر رو بدون هیچگونه ترس به کشتن داد داره اینا رو میگه،توقع نداشته باش باور کنم، بدو بیا دیگه
نامجون:من چطور میتونم گولت بزنم
پوزخندی زدم و رفتیم داخل نشستیم،جین برامون قهوه آورد ولی من موکا رو ترجیح دادم که جین گفت:اگه نمیگفتی فک میکردم ی گربه ترسوعه
سوهی:اون تو همه کاراش حرفه ای
جین:خوبه پس مفیده،حالا تعریف کن قشنگ
سوهی:همه ماجرا رو از اول تا آخر براش تعریف کردم
جین:خب میدونی دیگه احساسی عمل کردن اینجا کاملا ممنوعه
سوهی میدونم
جین:ی برگه A3 اوردم با یک ماژیک:خب ببین اینجا دوستت سوجین رو داریم که تو باشگاه بود و اینجا جونگکوک رو داریم که اومد باشگاه که مثلا میخواد سوجین رو ببینه و اینجا این فرد نامعلوم رو داریم که فعلا اسمش رو خر میزاریم که اومده مراسم و ی پوزخند خرانه زده،و اینجا قاتل رو داریم که هویتش کشف نشده
خیلی خب بیاید نقشه رو بکشیم که به زودی مثلا فردا یا پس فردا عملی کنیم
سوهی:اوکی
نامجون:فردا یا پس فردا؟(صورت متعجب)
سوهی و جین:تو خفه ساکت شو
جین:خب ببین
#اسمان_شب
#BTS
#part:۶
سوهی:به من اعتماد نداری؟
نامجون:داری منو میترسونی،تو اون مغزت چی میگذره،منکه بهت اعتماد دارم ولی الان طوری داری حرف میزنی والا هم ترسیدم هم دارم اعتمادمو بهت از دست میدم
سوهی:یاااااا نامجونا اروم باش نترس مگه میخوام چیکار کنم؟
نامجون:یا خدا،از آخرین باری که اینطور گفتی یادمه چه انفجاری به وجود اوردی
سوهی:باشه بابا گوش کن،افسر کیم رو یادته؟که همه دوره ها رو به صورت خصوصی به من یاد داد
نامجون:اوه،افسر کیم سوکجین
سوهی:دقیقا همون،ما میتونیم از اون کمک بگیریم
نامجون:واقعا با خودت فکر کردی قبول میکنه
سوهی:واقعا با خودت فک کردی کمک خرگوش وحشیشو رد میکنه؟
نامجون:اره
سوهی:مرض..درد
نامجون:والا
سوهی:بروبابا...به افسر کیم زنگ زدم و بعد چند بوق جوابمو داد
جین:مطمئنم اتفاقی افتاده یادی از ما کردی!
سوهی:سلام افسر کیم،حالتون خوبه؟
جین:سلام خرگوش وحشی خوبم تو چطوری
سوهی:منم خوبم،من میرم سر اصل مطلب ازتون کمک میخوام به شدت
جین:اوه اوه تند نرو اول بگو چیشده تا ببینم میتونم یا نه
سوهی:یکی از صمیمی ترین دوستام مورد قتل قرار گرفته و من میخوام قاتلشو پیدا کنم
جین:اوه متاسفم،تسلیت میگم
سوهی:ممنون،خب چیکار کنیم؟
جین:از پشت تلفن نمیشه،بلند شو یکم خودتو تکون بده بیا اینجا تا باهم نقشه ی بلک کیل(قتل سیاه) رو بکشیم
سوهی:میدونی عاشق این سری ماموریتام،۱ساعت دیگه پیشتم
جین:منتظرتم،فعلا
سوهز:گوشی رو قطع کردم و بعد از تعریف ماجرا برا نامجون باهم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه جین حرکت کردیم بعد از یک ساعت رسیدیم پیاده شدیم و در زدیم بعد چندمین اومد و در رو باز کرد
جین:خرگوش وحشی
سوهی:گرگ هندسام
نامجون:این چه القابیه،یا خدا سوهی من برمیگردم واقعا نمیخوام بمونم،معلوم نیست چه بلایی سرم میاد
سوهی:نامجون این حرفا رو من نیست این چرت و پرتا رو جمع کن بیا،هه کسی که ۳۰نفر رو بدون هیچگونه ترس به کشتن داد داره اینا رو میگه،توقع نداشته باش باور کنم، بدو بیا دیگه
نامجون:من چطور میتونم گولت بزنم
پوزخندی زدم و رفتیم داخل نشستیم،جین برامون قهوه آورد ولی من موکا رو ترجیح دادم که جین گفت:اگه نمیگفتی فک میکردم ی گربه ترسوعه
سوهی:اون تو همه کاراش حرفه ای
جین:خوبه پس مفیده،حالا تعریف کن قشنگ
سوهی:همه ماجرا رو از اول تا آخر براش تعریف کردم
جین:خب میدونی دیگه احساسی عمل کردن اینجا کاملا ممنوعه
سوهی میدونم
جین:ی برگه A3 اوردم با یک ماژیک:خب ببین اینجا دوستت سوجین رو داریم که تو باشگاه بود و اینجا جونگکوک رو داریم که اومد باشگاه که مثلا میخواد سوجین رو ببینه و اینجا این فرد نامعلوم رو داریم که فعلا اسمش رو خر میزاریم که اومده مراسم و ی پوزخند خرانه زده،و اینجا قاتل رو داریم که هویتش کشف نشده
خیلی خب بیاید نقشه رو بکشیم که به زودی مثلا فردا یا پس فردا عملی کنیم
سوهی:اوکی
نامجون:فردا یا پس فردا؟(صورت متعجب)
سوهی و جین:تو خفه ساکت شو
جین:خب ببین
۷.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.