رمان

#رمان
#اسمان_شب
#BTS
#part

سوهی:به من اعتماد نداری؟

نامجون:داری منو میترسونی،تو اون مغزت چی میگذره،منکه بهت اعتماد دارم ولی الان طوری داری حرف میزنی والا هم ترسیدم هم دارم اعتمادمو بهت از دست میدم

سوهی:یاااااا نامجونا اروم باش نترس مگه میخوام چیکار کنم؟

نامجون:یا خدا،از آخرین باری که اینطور گفتی یادمه چه انفجاری به وجود اوردی

سوهی:باشه بابا گوش کن،افسر کیم رو یادته؟که همه دوره ها رو به صورت خصوصی به من یاد داد

نامجون:اوه،افسر کیم سوکجین

سوهی:دقیقا همون،ما میتونیم از اون کمک بگیریم

نامجون:واقعا با خودت فکر کردی قبول میکنه

سوهی:واقعا با خودت فک کردی کمک خرگوش وحشیشو رد میکنه؟

نامجون:اره

سوهی:مرض..درد

نامجون:والا

سوهی:بروبابا...به افسر کیم زنگ زدم و بعد چند بوق جوابمو داد

جین:مطمئنم اتفاقی افتاده یادی از ما کردی!

سوهی:سلام افسر کیم،حالتون خوبه؟

جین:سلام خرگوش وحشی خوبم تو چطوری

سوهی:منم خوبم،من میرم سر اصل مطلب ازتون کمک میخوام به شدت

جین:اوه اوه تند نرو اول بگو چیشده تا ببینم میتونم یا نه

سوهی:یکی از صمیمی ترین دوستام مورد قتل قرار گرفته و من میخوام قاتلشو پیدا کنم

جین:اوه متاسفم،تسلیت میگم

سوهی:ممنون،خب چیکار کنیم؟

جین:از پشت تلفن نمیشه،بلند شو یکم خودتو تکون بده بیا اینجا تا باهم نقشه ی بلک کیل(قتل سیاه) رو بکشیم

سوهی:میدونی عاشق این سری ماموریتام،۱ساعت دیگه پیشتم

جین:منتظرتم،فعلا

سوهز:گوشی رو قطع کردم و بعد از تعریف ماجرا برا نامجون باهم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه جین حرکت کردیم بعد از یک ساعت رسیدیم پیاده شدیم و در زدیم بعد چندمین اومد و در رو باز کرد

جین:خرگوش وحشی

سوهی:گرگ هندسام

نامجون:این چه القابیه،یا خدا سوهی من برمیگردم واقعا نمیخوام بمونم،معلوم نیست چه بلایی سرم میاد

سوهی:نامجون این حرفا رو من نیست این چرت و پرتا رو جمع کن بیا،هه کسی که ۳۰نفر رو بدون هیچگونه ترس به کشتن داد داره اینا رو میگه،توقع نداشته باش باور کنم، بدو بیا دیگه
نامجون:من چطور میتونم گولت بزنم

پوزخندی زدم و رفتیم داخل نشستیم،جین برامون قهوه آورد ولی من موکا رو ترجیح دادم که جین گفت:اگه نمیگفتی فک میکردم ی گربه ترسوعه

سوهی:اون تو همه کاراش حرفه ای

جین:خوبه پس مفیده،حالا تعریف کن قشنگ

سوهی:همه ماجرا رو از اول تا آخر براش تعریف کردم

جین:خب میدونی دیگه احساسی عمل کردن اینجا کاملا ممنوعه

سوهی میدونم

جین:ی برگه A3 اوردم با یک ماژیک:خب ببین اینجا دوستت سوجین رو داریم که تو باشگاه بود و اینجا جونگکوک رو داریم که اومد باشگاه که مثلا میخواد سوجین رو ببینه و اینجا این فرد نامعلوم رو داریم که فعلا اسمش رو خر میزاریم که اومده مراسم و ی پوزخند خرانه زده،و اینجا قاتل رو داریم که هویتش کشف نشده
خیلی خب بیاید نقشه رو بکشیم که به زودی مثلا فردا یا پس فردا عملی کنیم

سوهی:اوکی

نامجون:فردا یا پس فردا؟(صورت متعجب)

سوهی و جین:تو خفه ساکت شو

جین:خب ببین
دیدگاه ها (۳۵)

#رمان #اسمان_شب#BTS #part:۷جین:از اونجایی که این خر توی مراس...

#رمان #اسمان_شب#BTS #part:۸سوهی:صبح زود بیدار شدم لباس پوشید...

#رمان#اسمان_شب #BTS #part:۵*ویو سوهی*صبح بیدار شدم و لباس عز...

#رمان#اسمان_شب#BTS #part:۴نامجون:من کامل و دقیق همه اطلاعات ...

مست خون ( پارت ۵ )

( پارت ۴)نام داستان:دیوونه دوست داشتنی 2*هیکاری کفش هاش رو د...

کیم جی‌وونگ عضو گروه Zerobaseone تو لایوش آهنگ Euphoria جونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط