پارت ²⁰
پارت ²⁰
جونکی:من میدونم چرا
قاضی:شما؟
جونکی:من همون کسی همستم گه دیرون مکالمشو شنیدین
قاضی:پس شما بودین که داشتین نقشه میکشیدین؟
جونکی:بله
قاضی:لطفا بزارید بیان
سربازا اجازه ورود به جونکی دادن
قاضی:میشنوم
جونکی:عموی من با اقای کیم یه حساب شخصی دارن که میخواستن اونو تلافی کنن ، از این راه استفاده کردن ،حتی اون فیلمی که پخش شد همش ادیت بود اوتم کار من بود
قاضی:شما برای چی اون کارو کردین؟؟
حونکی:اون منو تحدید کرد کرد که اگه اونکارو براش نکنم ..
قتضی:خوب؟
جونکی:اون منو تحدید کرد اگه اونکارو نکنم به پدرم میگه که من *سرشو انداخت پایین*توی کارای کثیفش باهاش همکاری میکنم
قاضی:چه کارایی؟
جونکی:توی دزدی هاش اختلاص هاش توی زور گیری هاش
قاضی:چرا اونکارارو براش میکردی؟
جونکی:چون بهم پول میداد ، و من اون کارارو براش انجام میدادم ، با همونا هم تحدیدم کرد
قاضی دستور داد که اریک و بیارنش
قاضی:خوب فیلم واقعی کجاست؟
جونکی:اینجاست *فلش از تو جیبش دراورد*
قاضی گفت که فیلم و پلی کنن
جین و لیام هم که مات و مبهوت داشتن نگاه میکردن
بعد فیلم:/
جین:اقای قاضی
قاضی:بله؟
جین:تکلیف پسر من چیه؟
قاضی: اول باید ببینیم که چرا اون حرفها رو زده که گفته تقصیر اون بوده
جین رو به لیام کرد گفت: خوب بگو پسرم
لیام سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت
قاضی هم وقتی دید گفت: حرف بزنیم پسرم هرچی که اتفاق افتاده بود رو بگو
لیام:اونا منو تهدید کردن که اگه حرفی بزنم خانواده ما ازم میگیرن
قاضی:ولی تو باید راستش رو به ما میگفتی
جین:حالا چی میشه؟
قاضی: آزاد هست و اما ما از این به بعد پرونده دیگه ای رو در دست داریم
جین:پس الان یعنی پسرم آزاده؟
قاضی: بله
لیام با این حرف قاضی اشک توی چشماش جمع شد و خوشحال بود که دیگه ربطی به این قضیه نداره
لیام چون حالش خوب نبود خواست بلند شده که سرش گیج رفت و افتاد ، همه رفتن سمتش
جین:لیام ؟لیام؟چت شد تو؟
لیام و بلند کردن و از سالن خارج کردن ..
...بیمارستان...
جین:دکتر حال پسرم چطوره؟
دکتر:حالشون فعلا خوبه زخمی که داشتن
جین:زخم؟
دکتر:بله روی شونشون ی زخم بود که به خاطر بی توجهی بهش عفونت کرده بود باعث شده تب کنه ، ولی الان خدارو شکر حالشون بهتره
جین:میتونم ببینمش؟
دکتر:بله حتما
جین:ممنون*رفت توی اتاق*
...
لیام:بابا*بیحال*
جین:حالت خوبه؟
لیام: اوهوممم
جین:چرا چیزی نگفتی؟
لیام:میترسیدم
جین: .. ولش کن دیگه گذشته رفته
لیام:مامان چرا نیومد؟
جین هول شد:م..میاد
لیام:بابا چیزی شده؟
جین:نه مثلا چی؟
لیام بلند شد:لطفا بگین مامان کجاست؟
جین:دراز بکش حالت بد میشه ، بهت میگم
لیام: ...
...
جونکی:من میدونم چرا
قاضی:شما؟
جونکی:من همون کسی همستم گه دیرون مکالمشو شنیدین
قاضی:پس شما بودین که داشتین نقشه میکشیدین؟
جونکی:بله
قاضی:لطفا بزارید بیان
سربازا اجازه ورود به جونکی دادن
قاضی:میشنوم
جونکی:عموی من با اقای کیم یه حساب شخصی دارن که میخواستن اونو تلافی کنن ، از این راه استفاده کردن ،حتی اون فیلمی که پخش شد همش ادیت بود اوتم کار من بود
قاضی:شما برای چی اون کارو کردین؟؟
حونکی:اون منو تحدید کرد کرد که اگه اونکارو براش نکنم ..
قتضی:خوب؟
جونکی:اون منو تحدید کرد اگه اونکارو نکنم به پدرم میگه که من *سرشو انداخت پایین*توی کارای کثیفش باهاش همکاری میکنم
قاضی:چه کارایی؟
جونکی:توی دزدی هاش اختلاص هاش توی زور گیری هاش
قاضی:چرا اونکارارو براش میکردی؟
جونکی:چون بهم پول میداد ، و من اون کارارو براش انجام میدادم ، با همونا هم تحدیدم کرد
قاضی دستور داد که اریک و بیارنش
قاضی:خوب فیلم واقعی کجاست؟
جونکی:اینجاست *فلش از تو جیبش دراورد*
قاضی گفت که فیلم و پلی کنن
جین و لیام هم که مات و مبهوت داشتن نگاه میکردن
بعد فیلم:/
جین:اقای قاضی
قاضی:بله؟
جین:تکلیف پسر من چیه؟
قاضی: اول باید ببینیم که چرا اون حرفها رو زده که گفته تقصیر اون بوده
جین رو به لیام کرد گفت: خوب بگو پسرم
لیام سرشو انداخت پایین و چیزی نگفت
قاضی هم وقتی دید گفت: حرف بزنیم پسرم هرچی که اتفاق افتاده بود رو بگو
لیام:اونا منو تهدید کردن که اگه حرفی بزنم خانواده ما ازم میگیرن
قاضی:ولی تو باید راستش رو به ما میگفتی
جین:حالا چی میشه؟
قاضی: آزاد هست و اما ما از این به بعد پرونده دیگه ای رو در دست داریم
جین:پس الان یعنی پسرم آزاده؟
قاضی: بله
لیام با این حرف قاضی اشک توی چشماش جمع شد و خوشحال بود که دیگه ربطی به این قضیه نداره
لیام چون حالش خوب نبود خواست بلند شده که سرش گیج رفت و افتاد ، همه رفتن سمتش
جین:لیام ؟لیام؟چت شد تو؟
لیام و بلند کردن و از سالن خارج کردن ..
...بیمارستان...
جین:دکتر حال پسرم چطوره؟
دکتر:حالشون فعلا خوبه زخمی که داشتن
جین:زخم؟
دکتر:بله روی شونشون ی زخم بود که به خاطر بی توجهی بهش عفونت کرده بود باعث شده تب کنه ، ولی الان خدارو شکر حالشون بهتره
جین:میتونم ببینمش؟
دکتر:بله حتما
جین:ممنون*رفت توی اتاق*
...
لیام:بابا*بیحال*
جین:حالت خوبه؟
لیام: اوهوممم
جین:چرا چیزی نگفتی؟
لیام:میترسیدم
جین: .. ولش کن دیگه گذشته رفته
لیام:مامان چرا نیومد؟
جین هول شد:م..میاد
لیام:بابا چیزی شده؟
جین:نه مثلا چی؟
لیام بلند شد:لطفا بگین مامان کجاست؟
جین:دراز بکش حالت بد میشه ، بهت میگم
لیام: ...
...
۳۲.۵k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.