ته ات تو بغلم بود بدنش یخ بود به چشماش نگاه کردم که بی حس
ته ات تو بغلم بود بدنش یخ بود به چشماش نگاه کردم که بی حس بهم نگاه میکردم اما یهو رنگ نگاهش تغیر کرد و یک لبخند دردناک زد و گفت خدافس بعدش چشماش بسته شد سرم رو با لرز به سمت دستش چرخوندم که قرق در خون بود
پرش زمانی به بیمارستان
ته زول زده بود به یجا و هیچ کاری نمیکرد
پسرا هم دست کمی ازش نداشت جی هوپ داشت با دکتر حرف میزد
هوپ اومد و به پسرا گفت
اون از دست رفت تموم شد
ته ن ن نهههههههههههههههههههه
دوسال بعد
(توجه ات الان ۲۰ سالشع)
هوپ اتت عزیزمم بیا صبحونه امدس
ات اومد داداش هوپییی
هوپ قربونتتت برمم منننن
ات یک لبخند غمگین زد و رفت پیش هوپی
(یک توضیح کوتا ات وقتی تو بیمارستان بود به دکتر گفت به هوپی بگه که فقط زندس و هوپی به بقیه بگه که ات مرده ات بزور هوپی رو راضی کرد که اینکار رو کنه و الان دوسال از اون موقع نیگذره)
پرش زمانی به بیمارستان
ته زول زده بود به یجا و هیچ کاری نمیکرد
پسرا هم دست کمی ازش نداشت جی هوپ داشت با دکتر حرف میزد
هوپ اومد و به پسرا گفت
اون از دست رفت تموم شد
ته ن ن نهههههههههههههههههههه
دوسال بعد
(توجه ات الان ۲۰ سالشع)
هوپ اتت عزیزمم بیا صبحونه امدس
ات اومد داداش هوپییی
هوپ قربونتتت برمم منننن
ات یک لبخند غمگین زد و رفت پیش هوپی
(یک توضیح کوتا ات وقتی تو بیمارستان بود به دکتر گفت به هوپی بگه که فقط زندس و هوپی به بقیه بگه که ات مرده ات بزور هوپی رو راضی کرد که اینکار رو کنه و الان دوسال از اون موقع نیگذره)
۳.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.