ته تمومش کن نمیخوام دیگه بشنوم خواهره منه هر رفتاری من بگ
ته تمومش کن نمیخوام دیگه بشنوم خواهره منه هر رفتاری من بگم باهاش میکنید
جی هوپ مرگ پدر و مادرت کافیش نبود البته که هنوز هیچی بهش نگفتی انقدر تو این مدت یختی کشیده که نفحمیده شیش ماهه پدر مادرش بر نگشتن
ته جی هوپ تمومش کن لطفا
جی هوپ کی میخوای بهش بگی؟
ته میگم میگم همچی درست میشه
جی هوپ اینو بدون با این بلا هایی که ما سرش اوردیم و اون کاری که کای باهاش کرد جیایی که بهش پشت هیچوقت اون ات اول نمیشه
ته خودم میدونم
هوپی من میرم ببینم وضعیتش چطوره
کوک بعدش خبر بده
هوپی هوم
ات بیدار بودم و رو تخت به سقف زول زده بودم انگار بدنم فلج شده بود و نمیتونستم تکون بخورم حتی اگه اینجوریم نبودم ترجیح میدادم اصلا از جام بلند نشم تو مغزم دنبال یچیزی میگشتم که خوشحالم کنه که به مامتن بابا فک کردم تازه فحمیدم شیش ماه گذشته و خبری ازشون نیست دلمم براشون تنگ شده نمیدونم چجوری ولی سریع از جام پاشدم و رفتم پایین جی هوپ رو پله ها بود و داشت میومد بالا تا منو دید گفت چیشدههه
ات م م مامانن ب ب با با کجانن تهیونگگ
ته او اون ن ا..
هوپ ات بیا بشین حرف ب بزنیم
ات نههه میخوام برم پیششون اونا مراقبمن اذیتم نمیکننن میخوام بیان ببرنم نجاتم بدنن هق هق هق 😭😭
هوپ ا ا ت
ته اومد رو پله ها
ته ات اونا مردن و کسی تو ور از اینجا نجات نمیده تو تا همیشه اینحا میمونی
ات افتاد رو زمین و تو شوک بود
جی توپ تو واقعا برادرشی
ته حالم بد بود هرچی عصبانیت داشتم سر ات خالی میکردم اون دیگه هیچکس رو نداشت که پیشش احساس امنیت کنه الان دیگه هیچی ی هیچی نمیتونست حالش رو خوب کنه
ات م میخوامم بررم پیششونن
ته ها؟
همه با تعجب به ات نگا میکردن
هوپی نه نه نه ات قشنگم ببین من مراقبت دیگه نمیزارم اذیت بشی پیش خودم میمونی حتی اگه بخوای منو تو با هم از اینجا میریمم باشههه
ات دیگه دیره هق داداش هوپیی تو خیلی مهربونی ممنونم ولی کسی که بهش نیاز داشتم دیگه کنارم نیست حتی پدر و مادرم هم دیگه کنارم نیستن پ پس دلیلی برای زندگی ندارم شاید من به کسی احتیاج داشته باشم ولی اون شخص دیگه نمیخواد مراقبم باشه پس من می میرم(همه حرفاش رو با گریه گفت این میمیرم اخرم داد زد و گفت بعدشم دوید رفت تو اتاق)
ته اتتتتتتت وایساااااا نه نههههههههههههه وایسااااا (و دوید دنبال ات)
ات رفت تو اتاقش و درو قفل کرد و مدام صدای شکسته شدن همچی از تو اتاق میودمد
ات ایننن در رو بازز کننن تمومششش کننن بازشش کننننن بسههههه ببخشید ببخشیددد ات بیا بیرونن بیا بغل داداشیییییی اتتتتت😭
دیگه هیچ صدای از اتاق ات نیومد که ات دره اتاق رو باز کرد و رفت بغل تهیونگ اما این دفعه نه گریه میکرد نه نارحت بود و نه ترسیده بود خیلی بی حس با بدن بی جونش تو بغل ته بود
جی هوپ مرگ پدر و مادرت کافیش نبود البته که هنوز هیچی بهش نگفتی انقدر تو این مدت یختی کشیده که نفحمیده شیش ماهه پدر مادرش بر نگشتن
ته جی هوپ تمومش کن لطفا
جی هوپ کی میخوای بهش بگی؟
ته میگم میگم همچی درست میشه
جی هوپ اینو بدون با این بلا هایی که ما سرش اوردیم و اون کاری که کای باهاش کرد جیایی که بهش پشت هیچوقت اون ات اول نمیشه
ته خودم میدونم
هوپی من میرم ببینم وضعیتش چطوره
کوک بعدش خبر بده
هوپی هوم
ات بیدار بودم و رو تخت به سقف زول زده بودم انگار بدنم فلج شده بود و نمیتونستم تکون بخورم حتی اگه اینجوریم نبودم ترجیح میدادم اصلا از جام بلند نشم تو مغزم دنبال یچیزی میگشتم که خوشحالم کنه که به مامتن بابا فک کردم تازه فحمیدم شیش ماه گذشته و خبری ازشون نیست دلمم براشون تنگ شده نمیدونم چجوری ولی سریع از جام پاشدم و رفتم پایین جی هوپ رو پله ها بود و داشت میومد بالا تا منو دید گفت چیشدههه
ات م م مامانن ب ب با با کجانن تهیونگگ
ته او اون ن ا..
هوپ ات بیا بشین حرف ب بزنیم
ات نههه میخوام برم پیششون اونا مراقبمن اذیتم نمیکننن میخوام بیان ببرنم نجاتم بدنن هق هق هق 😭😭
هوپ ا ا ت
ته اومد رو پله ها
ته ات اونا مردن و کسی تو ور از اینجا نجات نمیده تو تا همیشه اینحا میمونی
ات افتاد رو زمین و تو شوک بود
جی توپ تو واقعا برادرشی
ته حالم بد بود هرچی عصبانیت داشتم سر ات خالی میکردم اون دیگه هیچکس رو نداشت که پیشش احساس امنیت کنه الان دیگه هیچی ی هیچی نمیتونست حالش رو خوب کنه
ات م میخوامم بررم پیششونن
ته ها؟
همه با تعجب به ات نگا میکردن
هوپی نه نه نه ات قشنگم ببین من مراقبت دیگه نمیزارم اذیت بشی پیش خودم میمونی حتی اگه بخوای منو تو با هم از اینجا میریمم باشههه
ات دیگه دیره هق داداش هوپیی تو خیلی مهربونی ممنونم ولی کسی که بهش نیاز داشتم دیگه کنارم نیست حتی پدر و مادرم هم دیگه کنارم نیستن پ پس دلیلی برای زندگی ندارم شاید من به کسی احتیاج داشته باشم ولی اون شخص دیگه نمیخواد مراقبم باشه پس من می میرم(همه حرفاش رو با گریه گفت این میمیرم اخرم داد زد و گفت بعدشم دوید رفت تو اتاق)
ته اتتتتتتت وایساااااا نه نههههههههههههه وایسااااا (و دوید دنبال ات)
ات رفت تو اتاقش و درو قفل کرد و مدام صدای شکسته شدن همچی از تو اتاق میودمد
ات ایننن در رو بازز کننن تمومششش کننن بازشش کننننن بسههههه ببخشید ببخشیددد ات بیا بیرونن بیا بغل داداشیییییی اتتتتت😭
دیگه هیچ صدای از اتاق ات نیومد که ات دره اتاق رو باز کرد و رفت بغل تهیونگ اما این دفعه نه گریه میکرد نه نارحت بود و نه ترسیده بود خیلی بی حس با بدن بی جونش تو بغل ته بود
۴.۰k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.