پارتیازدهم

#پارت‌یازدهم‌🎶🧷





کسی نبود!

امارت رو تاریکی تو آغوش گرفتع بود!

آروم و بی صدا از اتاق بیرون اومدم!

سلانه سلانه ب سمت اون اتاق حرکت کردم!

صدایی نمیومد!

صدای ناله ها قطع شده بود! صدایی نمیومد!

انگار خوابیدع بود!

نفسی بیرون فرستادم و درو باز کردم!

اتاق تاریکع تاریک بود!

پریز چراغو پیدا کردم و چراغا رو روشن کردم!

ی اتاق خییییلیییی ساده بود! تخت خواب خالی بود!

یهو صدای شاهان منو سکته داد: فک کردی من میزارم اون اینجا بمونه دختر جون؟؟؟

با وحشت ب طرفش برگشتم!

با لبخندی مرموز نگام میکرد!

من: گوه خوردم!

شاهان: میدونم عزیزم!

من: الان کاری باهام نداری ینی؟؟؟

شاهان: ن عزیزم!

با حیرت نگاش کردم!

اومد رو ب روم وایساد!

دستاشو رو بازو هام گذاشت!

سرشو پایین آورد و یهو لباشو رو لبام گذاشت!

یخ کردم! کل بدنم سسته سست شد!

خیلی با آرامش از لبام مک میگرفت!

نمیدونستم باید چ کاری انجام بدم!

بعد ی دیقه ازم جدا شد و ب چشام خیرع شد!

داشتم میلرزیدم!

شاهان: از این ب بعد تنبیهت اینه!

پرتم کرد رو تخت خواب!

با ترس نگاش کردن!

همین ک میخواستم پاشم افتاد رو و دستامو گرفت بالا!

با دست دیگش کمربندشو در آورد و دستامو با اون بست و طرف دیگه کمربندو ب تخت خواب بست!

دیگ نمیتونستم تکون بخورم!

فقط میلرزیدم و میلرزیدم!

اومد طرفمو گردنمو میک زد!

نای حرف زدن نداشتم ولی ب زور گفتم: توروخدا ولم کن !
@Ekip_kera_sh
دیدگاه ها (۰)

#پارت‌دوازدهم🎶🧷زدم زیر گریه!از روم بلند شد و رو تخت نشست و گ...

#پارت‌سیزدهم‌🎶🧷نگاهی بهم انداخت و گفت: نترس اینجا اتفافی برا...

#پارت‌دهم‌🎶🧷از ترس توی نگاهش لذت میبردم!تمنا: فقط داشتم پماد...

#پارت‌نهم‌🎶🧷شاهان: اینو زدم تا یادت بمونه دیگ هیچو هیچ وخت ج...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

گناهکار ) ۵۸ part گوشه لبش رو گزید و یه لباس خواب های ساده م...

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۴۸ا.ت : کوک ؟کوک : جان کوکا.ت : ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط