criminal case part17 🕖📔🎞️🖋️
criminal case part17 🕖📔🎞️🖋️
از زبان جونگ کوک
➖: کاترینا تمومش کن
کاترینا: و اگه نکنم؟
حوصله ی بحث کردن باهاشو نداشتم یا هیچکس دیگه ای من حتی دیگه حوصله ی خودمم نداشتم
پسش زدم کنار با وجود اینکه هوشیاری کمی داشتم و چیزی حس نمی کردم خودمو به سمت ماشینم رسوندم
با وجود حال خرابم و از شدت مستی که به سختی چشمامو باز نگه داشته بودم به سمت جلو به جاده خیره شده بودم
نمی دونستم دارم کجا میرم برامم مهم نبود فقط می خواستم از بدبختی هام فرار کنم برم هرجایی که شده فقط از اینجا دور باشم
چراغ قرمزارو رد می کردم حتی با وجود اینکه آدما رو تو عابر پیاده میدیدم ولی همچنان پام رو گاز بود و فقط می روندم
سرعتم بالا بود اما خودم متوجه نشده بودم که بیش از حد دارم تو دل شب به سرعت برق و باد می رونم
سعی می کردم از هرچیزی که داره آزارم میده فرار کنم حتی اگه شده خودمو خلاص کنم چون دیگه زندگی برام معنی نداره
فهمیدن اینکه کسی که یه روزی به عنوان بردار صداش میکردی زنشو میکشه مثل این بود که با یه خنجر قلبتو باهاش عمیق فشار بدن طوری که نفس کشیدن برات سخت شه
دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتم فقط یه کار نیمه تمام برام باقی مونده
انتقام...
موقع رانندگی چشمامو اشک پر کرده بود اما توان ریختنشونو نداشتم نمی تونستم حتی پلک بزنم با وجود اینکه چشمام از قرمزی می سوخت
چرا هر چقدر که سعی می کنم نمی تونم از گذشته در بیام؟ سعی میکنم فراموش کنم چیزی رو که گذشته به سرم درآورده ولی بدتر خودمو دارم تو گذشته غرق می کنم
فلش بک به گذشته
از زبان ا/ت
➕: چرا نمیفهمی وقتی میگم وجودت داره آزارم میده؟
➖: ا/ت خفه شو
➕: چرا؟ چرا من باید اون کسی باشم که زجر میکشه؟ من نخواستم باتو ازدواج کنم نکنه فراموش کردی؟
چرا نمی زاری من برم؟ دست از سرم بردار جونگ کوک... میفهمی چی میگم؟
با تو عم میگم میفهمی اینارو؟
➖: آره میفهمم و میگم نمیزارم ترکم کنی
یک بار بهت گفتم دیگه تکرارش نمیکنم پس انقدر عصابمو خط خطی نکن (انقدر ولوم صدا زیاده که ا/ت از ترس چسبیده به صندلیش و فقط اشک میریزه)
➕: من دیگه نمی تونم اینطوری ادامه بدم جونگ کوک... (بغض)
خواهش میکنم دست از سرم بردار... دیگه خسته شدم... دیگه نمی تونم ادامه بدم
لطفاً بزار برم اگه نرم... اون وقت مجبورم خودکشی کنم تا شاید بتونم از تو جون سالم به سر ببرم
➖: ا/ت ساکت شوووو (عربده بعد پاشو محکم رو ترمز فشار داد طوری که صدای بلند لاستیکای ماشین به گوش می رسید)
پایان فلش بک
از زبان جونگ کوک
➖: کاترینا تمومش کن
کاترینا: و اگه نکنم؟
حوصله ی بحث کردن باهاشو نداشتم یا هیچکس دیگه ای من حتی دیگه حوصله ی خودمم نداشتم
پسش زدم کنار با وجود اینکه هوشیاری کمی داشتم و چیزی حس نمی کردم خودمو به سمت ماشینم رسوندم
با وجود حال خرابم و از شدت مستی که به سختی چشمامو باز نگه داشته بودم به سمت جلو به جاده خیره شده بودم
نمی دونستم دارم کجا میرم برامم مهم نبود فقط می خواستم از بدبختی هام فرار کنم برم هرجایی که شده فقط از اینجا دور باشم
چراغ قرمزارو رد می کردم حتی با وجود اینکه آدما رو تو عابر پیاده میدیدم ولی همچنان پام رو گاز بود و فقط می روندم
سرعتم بالا بود اما خودم متوجه نشده بودم که بیش از حد دارم تو دل شب به سرعت برق و باد می رونم
سعی می کردم از هرچیزی که داره آزارم میده فرار کنم حتی اگه شده خودمو خلاص کنم چون دیگه زندگی برام معنی نداره
فهمیدن اینکه کسی که یه روزی به عنوان بردار صداش میکردی زنشو میکشه مثل این بود که با یه خنجر قلبتو باهاش عمیق فشار بدن طوری که نفس کشیدن برات سخت شه
دیگه چیزی برای از دست دادن نداشتم فقط یه کار نیمه تمام برام باقی مونده
انتقام...
موقع رانندگی چشمامو اشک پر کرده بود اما توان ریختنشونو نداشتم نمی تونستم حتی پلک بزنم با وجود اینکه چشمام از قرمزی می سوخت
چرا هر چقدر که سعی می کنم نمی تونم از گذشته در بیام؟ سعی میکنم فراموش کنم چیزی رو که گذشته به سرم درآورده ولی بدتر خودمو دارم تو گذشته غرق می کنم
فلش بک به گذشته
از زبان ا/ت
➕: چرا نمیفهمی وقتی میگم وجودت داره آزارم میده؟
➖: ا/ت خفه شو
➕: چرا؟ چرا من باید اون کسی باشم که زجر میکشه؟ من نخواستم باتو ازدواج کنم نکنه فراموش کردی؟
چرا نمی زاری من برم؟ دست از سرم بردار جونگ کوک... میفهمی چی میگم؟
با تو عم میگم میفهمی اینارو؟
➖: آره میفهمم و میگم نمیزارم ترکم کنی
یک بار بهت گفتم دیگه تکرارش نمیکنم پس انقدر عصابمو خط خطی نکن (انقدر ولوم صدا زیاده که ا/ت از ترس چسبیده به صندلیش و فقط اشک میریزه)
➕: من دیگه نمی تونم اینطوری ادامه بدم جونگ کوک... (بغض)
خواهش میکنم دست از سرم بردار... دیگه خسته شدم... دیگه نمی تونم ادامه بدم
لطفاً بزار برم اگه نرم... اون وقت مجبورم خودکشی کنم تا شاید بتونم از تو جون سالم به سر ببرم
➖: ا/ت ساکت شوووو (عربده بعد پاشو محکم رو ترمز فشار داد طوری که صدای بلند لاستیکای ماشین به گوش می رسید)
پایان فلش بک
۳۱.۴k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.