هیولای دریا . ادامه پارت ۷
_تمومش نمیکنم اما . میبرمت داخل اتاقم ! نمیخوام بیماری قلبی قدیمت دوباره رو بشه!!!
بعد چویا رو بقل کرد برد داخل اتاقش! و خوابوندش!!!
_بخواب کاپیتان ! بخواب !
وبعد رفت برای هدایت کشتی ! وقتی چویا بیدار شد حس کرد داره طوفان میشه . این بوی دریا یعنی طوفان!!! اون حسش میکرد! ولی یا کشتی و خدمش افتاد و دوباره شروع به گریه کردن کرد ! آره خب اونم قلب داشت! کنجی : چویاااا! نا خدا گفت ببرمت روی عرشه میخوایم ار طوفان رد شیم و ناخدا میخواد تو ببینی چطور طوفان رو درد میکنیم!!!
.......روی عرشه.......
+چیه ! میخوای خود کشی کنی و از این طوفان رد شی !
_نه گفتم تو بیای اینجا یاد بگیری چطور از طوفان رد بشی !!!
+دازای این دیونگی !!! بوی این آب میگه طوفان وحشتناکی در پیشه ! خطر نکن دور بزن!
_هه! شاید تونتونی از این طوفان رد بشی ولی من میتونم!!!
+دازایییی!منم میتونم ولی این یکی خیلی خطرناکه!!!
_بشین و نگاه کن !!!!
+ششتتت!!!
_بیا شرط ببندیم اگه من از طوفان رد شدم تو هرچی من گفتم گوش میدی اما اگه نه هرچی تو گفتی من گوش میدم ! قبول؟!!!
+تمههه! قبولللهه!
الکس : دازای همه چی آمادست موتورو خاموش کنم؟
_آره! زودتر لطفا!!!
چویا باورش نمیشد دازای طوفان رو داشت رد میکرد ولی یدفه کشتی کج شد و کلا چویا خورد به نرده و بی هوش شد !!
......وقتی بهوش اومد......
______________________________________:)
خب بچه ها شاید بازم پارت دادم و لطفا لایک را فراموش نشه❤
بعد چویا رو بقل کرد برد داخل اتاقش! و خوابوندش!!!
_بخواب کاپیتان ! بخواب !
وبعد رفت برای هدایت کشتی ! وقتی چویا بیدار شد حس کرد داره طوفان میشه . این بوی دریا یعنی طوفان!!! اون حسش میکرد! ولی یا کشتی و خدمش افتاد و دوباره شروع به گریه کردن کرد ! آره خب اونم قلب داشت! کنجی : چویاااا! نا خدا گفت ببرمت روی عرشه میخوایم ار طوفان رد شیم و ناخدا میخواد تو ببینی چطور طوفان رو درد میکنیم!!!
.......روی عرشه.......
+چیه ! میخوای خود کشی کنی و از این طوفان رد شی !
_نه گفتم تو بیای اینجا یاد بگیری چطور از طوفان رد بشی !!!
+دازای این دیونگی !!! بوی این آب میگه طوفان وحشتناکی در پیشه ! خطر نکن دور بزن!
_هه! شاید تونتونی از این طوفان رد بشی ولی من میتونم!!!
+دازایییی!منم میتونم ولی این یکی خیلی خطرناکه!!!
_بشین و نگاه کن !!!!
+ششتتت!!!
_بیا شرط ببندیم اگه من از طوفان رد شدم تو هرچی من گفتم گوش میدی اما اگه نه هرچی تو گفتی من گوش میدم ! قبول؟!!!
+تمههه! قبولللهه!
الکس : دازای همه چی آمادست موتورو خاموش کنم؟
_آره! زودتر لطفا!!!
چویا باورش نمیشد دازای طوفان رو داشت رد میکرد ولی یدفه کشتی کج شد و کلا چویا خورد به نرده و بی هوش شد !!
......وقتی بهوش اومد......
______________________________________:)
خب بچه ها شاید بازم پارت دادم و لطفا لایک را فراموش نشه❤
۳.۵k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.