پارت(11)💔😔🌄
پارت(11)💔😔🌄
شوگا دیگه نتونست تحمل کنه و از حال رفت .
جین:شوگاااا...
...
..پسرا به جز ته شوگا رو بردن بیمارستان تهیونگم رفت پیش یورا
..در زد..
اما یورا جوابی نداد بعد چند بار در زدن ته خواست بره که یورا اومد در وباز کرد
یورا:عمو؟*بغض*
ته:جونم؟
یورا:چیکار کنم؟
تهیونگ اومد و بغلش کرد:
تصمیم خودته این تویی که باید تصمیم بگیری
یورا:اگه پیش شما بخوام بمونم منو بیرون نمیندازی؟
ته:این چه حرفیه تو میزنی؟تو دختر منی و اگه بخوای میتونی تا اخر عمرت ایجا بمونی
یورا داشت گریه میکرد:
ا..اونا منو انداختن بیرون ولی شما نجاتم دادی درسته شاید ببخشمشون ولی شما پدر من هستین نمیخوام از پیشتون برم
ته: باشه باشه اروم باش تو ؛ ببینم خوابت نمیاد؟
یورا:چرا خیلی خوابم میاد
ته:خب بیا بریم بخوابیم
ته یورا برد و خوابوند ، پتورو روش کشید و اوند بیرون ، خواست بره پیش بقیه
...بیمارستان...
جین:دکتر حالش چطوره؟
دکتر:دچار شک عصبی شده ولی حالشون خوبه سرمشون تموم شه میتونن مرخص بشن
جین:ممنون دکتر *دکتر رفت*
نامی:من میرم پیشش
جیمین:منم میام
هوپی:منم میام
نامی:نه سرش خلوت باشه بهتره من میرم
جین:اوکی برو
سوا:ولی منم میام
نامی:اوکی بیا
سوا و نامجون رفتن پیش شوگا
سوا:شوا بهتری؟
شوگا:عاره*صدای گرفته*
نامجون:خوبه
شوگا:بنظرت یورا میبخشه؟
نامی:اون دخترته حتما این کار و میکنه
سوا:ولی فک نکنم با اون همع بدی که ما در حقش کردیم محاله
نامی:باید امیدوار باشیم که این کارو بکنه
شوگا:امیدوارم*بغض* کی مرخص میشم؟
نامجون:بعد سرمت
..ته رسید بیمارستان..
ته:سلام
جین:سلام تو اینجا چیکار میکنی؟ یورا کجاس؟
ته:اون خوابید اومدم ببینم شوگا خوبه؟
جیهوپ:عاره فقط شوک عصبی بهش وارد شده
ته ...
شوگا دیگه نتونست تحمل کنه و از حال رفت .
جین:شوگاااا...
...
..پسرا به جز ته شوگا رو بردن بیمارستان تهیونگم رفت پیش یورا
..در زد..
اما یورا جوابی نداد بعد چند بار در زدن ته خواست بره که یورا اومد در وباز کرد
یورا:عمو؟*بغض*
ته:جونم؟
یورا:چیکار کنم؟
تهیونگ اومد و بغلش کرد:
تصمیم خودته این تویی که باید تصمیم بگیری
یورا:اگه پیش شما بخوام بمونم منو بیرون نمیندازی؟
ته:این چه حرفیه تو میزنی؟تو دختر منی و اگه بخوای میتونی تا اخر عمرت ایجا بمونی
یورا داشت گریه میکرد:
ا..اونا منو انداختن بیرون ولی شما نجاتم دادی درسته شاید ببخشمشون ولی شما پدر من هستین نمیخوام از پیشتون برم
ته: باشه باشه اروم باش تو ؛ ببینم خوابت نمیاد؟
یورا:چرا خیلی خوابم میاد
ته:خب بیا بریم بخوابیم
ته یورا برد و خوابوند ، پتورو روش کشید و اوند بیرون ، خواست بره پیش بقیه
...بیمارستان...
جین:دکتر حالش چطوره؟
دکتر:دچار شک عصبی شده ولی حالشون خوبه سرمشون تموم شه میتونن مرخص بشن
جین:ممنون دکتر *دکتر رفت*
نامی:من میرم پیشش
جیمین:منم میام
هوپی:منم میام
نامی:نه سرش خلوت باشه بهتره من میرم
جین:اوکی برو
سوا:ولی منم میام
نامی:اوکی بیا
سوا و نامجون رفتن پیش شوگا
سوا:شوا بهتری؟
شوگا:عاره*صدای گرفته*
نامجون:خوبه
شوگا:بنظرت یورا میبخشه؟
نامی:اون دخترته حتما این کار و میکنه
سوا:ولی فک نکنم با اون همع بدی که ما در حقش کردیم محاله
نامی:باید امیدوار باشیم که این کارو بکنه
شوگا:امیدوارم*بغض* کی مرخص میشم؟
نامجون:بعد سرمت
..ته رسید بیمارستان..
ته:سلام
جین:سلام تو اینجا چیکار میکنی؟ یورا کجاس؟
ته:اون خوابید اومدم ببینم شوگا خوبه؟
جیهوپ:عاره فقط شوک عصبی بهش وارد شده
ته ...
۱۶۱.۵k
۰۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.