part 24
part 24
(ویو وقتی ات از خونه باغ رفتی)
مکالمه جیمین و انیوپ
جیمین : چیشده
انیوپ : آقا به کارخونه که تویه روستای حمله کردن و افراد ما رو کشتن
جیمین: چی زود باش بریم
انیوپ: چشم
پایانه مکالمه
ویو جیمین
زود کتو شلوار مشکی پوشیدم و با انیوپ رفتم روستا
جیمین : فقد ادمامو گشتن به هیچی هم دست نزدن همیه اصلحه ها سره جاشون قصتشون از این کار چیه
انیوپ : آقا کی همچین کاری کرده چرا
جیمین : من خوب میدونم که کی این کارو کرده بریم کاره اون عوضی هاست انیوپ زود بلیت هواپیما بگیر باید بریم امریکا
انیوپ : چشم
(ویو تویه آمریکا )
جیمین: خوب بریم
انیوپ: آقا کجا میریم
جیمین : بنگ ها کارشون رو کردن
زود رفتم عمارت بنگ ها بادیگارد ها یه من جلویه بادیگارد ها یه اونا رو گرفتم من و انیوپ هم رفتم تویه عمارت وقتی رفتم سالون با بنگ چان روبه رو شدم از اون طرف هم هیونجین اومد (بنگ چان و هیونجین استری کیدز رو میگم و این یه فیک لطفا هیتر ندین چون فیک فقد برایه سرگرمیه )
جیمین: شما با خودتون چی فکر کردین
هیونجین: تو اینجا چه قلتی میکنی (با عصبانیت غربد)
چان : هیونجین آروم باش
جیمین : من با شما کاری نداشتم چون فقد رغیب بودیم ترسوها به مردم بیگناه حمله میکنید و جونشو رو می گیرید
چان : راجبه چی حرف میزنی
جیمین: خود تو به اون راه نزن چون بدم میام
هیونجین : داداش داره دروغ میگه
جیمین با نیشخند گفت
جیمین: برو بچه من با تو کاری ندارم
چان: بریم اوتاقه کارم و درست بگین چیشده
چان راه اوفتاد و منم دنبالش راه میرفتم وارده اوتاق شدیم و چان رفت رویه مبل نشست منم رویه روش نشستم چان با احترام و ارومی گفت
چان : کی افراده تو کشته
با نیسخندی و اعصانیت گفت
جیمین : برو بابا خودتو به اون راه نزن میدونی که افرادم برام مهم هستن
هیونجین: درست حرف بزن
جیمین : من با تو حرفی ندارم بزنم نیم وجبی
هیونجین : منو ببین (با عصبانیت از سره جاش بلند شد و به سمته جیمین رفت با حرفه چان سره جاش وایستاد)
چان : هیونجین آروم باش بزار حرف بزنیم
جیمین : من حوصله شما رو ندارم شما این رقابت ها رو خیلی جدی گرفتین و افراده منو کشتین
هیونجین رفت و سره جاش نشست
چان : ما این کارو نکردیم
جیمین : شما کردین و من اینو بهتون سابت میکنم اگه شما کرده بودین بدونه شک دو برابرشو می کشم و اگه شما این کارو نکردیه بودین همینجا ازتون معزرت خواهی میکنم فقد دعوا کنید که کاره شما نباشه من به ادامه بیگناه آسیب میرسونم و اگه شما این کارو کردین یجوری تویه دردسر میافتین(اره حرفشو با داد و عصبایت گفت و از سره جاش بلند شد راه اوفتاد و از عمارتش رفت بیرون با انیوپ سواره ماشین شدن
جیمین: انیوپ هر جوری که شده باید یه نفر از اونایی که افراده ما رو کشتن پیاده کنی
انیوپ: هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم و پیداش میکنم
ادامه دارد....
(ویو وقتی ات از خونه باغ رفتی)
مکالمه جیمین و انیوپ
جیمین : چیشده
انیوپ : آقا به کارخونه که تویه روستای حمله کردن و افراد ما رو کشتن
جیمین: چی زود باش بریم
انیوپ: چشم
پایانه مکالمه
ویو جیمین
زود کتو شلوار مشکی پوشیدم و با انیوپ رفتم روستا
جیمین : فقد ادمامو گشتن به هیچی هم دست نزدن همیه اصلحه ها سره جاشون قصتشون از این کار چیه
انیوپ : آقا کی همچین کاری کرده چرا
جیمین : من خوب میدونم که کی این کارو کرده بریم کاره اون عوضی هاست انیوپ زود بلیت هواپیما بگیر باید بریم امریکا
انیوپ : چشم
(ویو تویه آمریکا )
جیمین: خوب بریم
انیوپ: آقا کجا میریم
جیمین : بنگ ها کارشون رو کردن
زود رفتم عمارت بنگ ها بادیگارد ها یه من جلویه بادیگارد ها یه اونا رو گرفتم من و انیوپ هم رفتم تویه عمارت وقتی رفتم سالون با بنگ چان روبه رو شدم از اون طرف هم هیونجین اومد (بنگ چان و هیونجین استری کیدز رو میگم و این یه فیک لطفا هیتر ندین چون فیک فقد برایه سرگرمیه )
جیمین: شما با خودتون چی فکر کردین
هیونجین: تو اینجا چه قلتی میکنی (با عصبانیت غربد)
چان : هیونجین آروم باش
جیمین : من با شما کاری نداشتم چون فقد رغیب بودیم ترسوها به مردم بیگناه حمله میکنید و جونشو رو می گیرید
چان : راجبه چی حرف میزنی
جیمین: خود تو به اون راه نزن چون بدم میام
هیونجین : داداش داره دروغ میگه
جیمین با نیشخند گفت
جیمین: برو بچه من با تو کاری ندارم
چان: بریم اوتاقه کارم و درست بگین چیشده
چان راه اوفتاد و منم دنبالش راه میرفتم وارده اوتاق شدیم و چان رفت رویه مبل نشست منم رویه روش نشستم چان با احترام و ارومی گفت
چان : کی افراده تو کشته
با نیسخندی و اعصانیت گفت
جیمین : برو بابا خودتو به اون راه نزن میدونی که افرادم برام مهم هستن
هیونجین: درست حرف بزن
جیمین : من با تو حرفی ندارم بزنم نیم وجبی
هیونجین : منو ببین (با عصبانیت از سره جاش بلند شد و به سمته جیمین رفت با حرفه چان سره جاش وایستاد)
چان : هیونجین آروم باش بزار حرف بزنیم
جیمین : من حوصله شما رو ندارم شما این رقابت ها رو خیلی جدی گرفتین و افراده منو کشتین
هیونجین رفت و سره جاش نشست
چان : ما این کارو نکردیم
جیمین : شما کردین و من اینو بهتون سابت میکنم اگه شما کرده بودین بدونه شک دو برابرشو می کشم و اگه شما این کارو نکردیه بودین همینجا ازتون معزرت خواهی میکنم فقد دعوا کنید که کاره شما نباشه من به ادامه بیگناه آسیب میرسونم و اگه شما این کارو کردین یجوری تویه دردسر میافتین(اره حرفشو با داد و عصبایت گفت و از سره جاش بلند شد راه اوفتاد و از عمارتش رفت بیرون با انیوپ سواره ماشین شدن
جیمین: انیوپ هر جوری که شده باید یه نفر از اونایی که افراده ما رو کشتن پیاده کنی
انیوپ: هر کاری از دستم بر بیاد انجام میدم و پیداش میکنم
ادامه دارد....
۵.۵k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.