𝖿𝗈𝗋 𝗅𝗈𝗏𝖾 𝗅𝗎𝗌𝗍
Lust for Love p16 : Forgetfulness𝜗𝜚
هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: West coast-Lana Del Rey🎧 ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)
نور به چشمهای دورا تابید .بهزور چشمهاشو باز کرد.نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت،دوازده و نیم.
بلند شد و ابی به صورتش زد.از سرویس خارج شد و تاپ سفیدش،شلوار جینش و کت سفیدش رو از کشو دراورد.
ادکلنش رو زد،ساعتش رو دستش کرد و از اتاق خارج شد.
⋆
«بچه ها امتحانا رو چکار میکنین؟»صدای انولا توی گوشش پیچید.«متیو،اگه بخوای تقلب کنی،اونم از روی برگه ی من،همونجا توی جلسه یه مشت نثارت میکنما!»
متیو بیخیال روی پارکتهای کف کلبه لم داده بود:«جوش نیار،دختر.»
انولا با حرص نفسشو بیرون داد.
متیو بطری نوشیدنی رو به سمت دورا گرفت:«نمیخوری؟»
دورا که زانوهاشو توی بغلش گرفته بود،جواب داد:«شاید یکم،نمیخوام مست بشم..بریز.»
متیو براش کمی نوشیدنی ریخت و به سمت گرفت.
«ممنون..»دورا زمزمه کرد،نوشیدنی رو سر کشید و بیشتر توی خودش جمع شد.
دقیقه ها میگذشتن،ساعت ها..
دوباره همون یه کم،به ششمین پیک رسید..دورا بی حال روی پارکتها دراز کشید و به خواب رفت.
ساعت ها بعد،موقعی که دیگه دیر بود،مستی از سرش پرید و یادش اومد.
به ملاقاتش با تام ریدل نرسیده بود!
برای پارت دهم،لایکها باید به 30 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯 . . .
برقراری ارتباط...
Lust for Love p16 : Forgetfulness𝜗𝜚
هدفونت رو بزار گوشت، این اهنگ پیشنهادی رو پلی کن و با کرکتر های فن فیکمون همراه شو: West coast-Lana Del Rey🎧 ྀི ( از پلتفرم هایی مثل اسپاتیفای و یوتیوب در دسترسه و همچنین میتونی از گوگل سرچ، و دانلودش کنی!)
نور به چشمهای دورا تابید .بهزور چشمهاشو باز کرد.نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت،دوازده و نیم.
بلند شد و ابی به صورتش زد.از سرویس خارج شد و تاپ سفیدش،شلوار جینش و کت سفیدش رو از کشو دراورد.
ادکلنش رو زد،ساعتش رو دستش کرد و از اتاق خارج شد.
⋆
«بچه ها امتحانا رو چکار میکنین؟»صدای انولا توی گوشش پیچید.«متیو،اگه بخوای تقلب کنی،اونم از روی برگه ی من،همونجا توی جلسه یه مشت نثارت میکنما!»
متیو بیخیال روی پارکتهای کف کلبه لم داده بود:«جوش نیار،دختر.»
انولا با حرص نفسشو بیرون داد.
متیو بطری نوشیدنی رو به سمت دورا گرفت:«نمیخوری؟»
دورا که زانوهاشو توی بغلش گرفته بود،جواب داد:«شاید یکم،نمیخوام مست بشم..بریز.»
متیو براش کمی نوشیدنی ریخت و به سمت گرفت.
«ممنون..»دورا زمزمه کرد،نوشیدنی رو سر کشید و بیشتر توی خودش جمع شد.
دقیقه ها میگذشتن،ساعت ها..
دوباره همون یه کم،به ششمین پیک رسید..دورا بی حال روی پارکتها دراز کشید و به خواب رفت.
ساعت ها بعد،موقعی که دیگه دیر بود،مستی از سرش پرید و یادش اومد.
به ملاقاتش با تام ریدل نرسیده بود!
برای پارت دهم،لایکها باید به 30 تا و کامنتا به 10 تا برسه ، وگرنه فن فیک توی همین تاریکی این که به وجود اومده ، باقی میمونه؛🕯 . . .
برقراری ارتباط...
- ۶.۰k
- ۱۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط