پارت ۱۱
پارت ۱۱
از زبان ات
صبح با دل درد شدیدییی از خاب پاشدم وحشی جرم داد
ات : هوییی وحشییی دلم درد میکنه
جونگکوک: عه بیب بیدار شدی
ات : گگگ ( اداشو درد میاره ) میگم دلم درد میکنههههههه
جونگکوک: عه بی ادب رو پا تختی مسکن بردار بخور
ات : عیششش باشههه
و مسکن و برمیداره و میخوره و میرن برای صبحونه
بعد صبحونه
بابای ات : خب دوماد میای فوتبال بازی کنیم
جونگکوک: با کمال میل
ات : هوففف من میخام برم بیرون با دوستام
جونگکوک: پسرن
ات : نههه دخترننن
جونگکوک: باشه ولی زود بیا
ات: عیش باشه
جونگکوک: بای
از زبان ات
اوممم یه تیشرت مشکی و لش انیمه ای با یه شلوار کارگو و کلاه و یه کتونی سفید خوبه آره همین اوکی ن
لباسامو عوض کردم و جلوی موهامو جمع کردم و بردم از پشت بستم و ماسک مشکیمم زدم و رفتم پایین و از بقیه خدافظی کردم رفتم کافه تا لیا رو ببینم
پرش زمانی به کافه
ات : لیااا
لیا : اتتت و همو بغل میکنن
( گایز ببخشید چون مریضم حصله ندارم بنویسم ساری )
از زبان ات
صبح با دل درد شدیدییی از خاب پاشدم وحشی جرم داد
ات : هوییی وحشییی دلم درد میکنه
جونگکوک: عه بیب بیدار شدی
ات : گگگ ( اداشو درد میاره ) میگم دلم درد میکنههههههه
جونگکوک: عه بی ادب رو پا تختی مسکن بردار بخور
ات : عیششش باشههه
و مسکن و برمیداره و میخوره و میرن برای صبحونه
بعد صبحونه
بابای ات : خب دوماد میای فوتبال بازی کنیم
جونگکوک: با کمال میل
ات : هوففف من میخام برم بیرون با دوستام
جونگکوک: پسرن
ات : نههه دخترننن
جونگکوک: باشه ولی زود بیا
ات: عیش باشه
جونگکوک: بای
از زبان ات
اوممم یه تیشرت مشکی و لش انیمه ای با یه شلوار کارگو و کلاه و یه کتونی سفید خوبه آره همین اوکی ن
لباسامو عوض کردم و جلوی موهامو جمع کردم و بردم از پشت بستم و ماسک مشکیمم زدم و رفتم پایین و از بقیه خدافظی کردم رفتم کافه تا لیا رو ببینم
پرش زمانی به کافه
ات : لیااا
لیا : اتتت و همو بغل میکنن
( گایز ببخشید چون مریضم حصله ندارم بنویسم ساری )
۱۳.۳k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.