عشق خونین
《 عشق خونین 》
پارت ۴۲
ات : جیمین .... پاشو معلمت میاد .. ولی تو هنوز صبحونه هم نخوردی
جیمین در رو بازم کرد و چشم های بادامی اش خیره به ات بود
پیراهن مشکی رنگ و کوتاه با سته کفش هایش بدن سفید رنگش را به نمای میگذاشت با گردنبند و گوشواره گلی و موهای باز اش زیبا تر شده بود
ات دستی جلو جیمین تکون داد و گفت
ات : جیمین کجایی
جیمین : خب اینجام .. دیگه
ات : آفرین زود آماده شدی
هر دو سمته پله ها رفتن مردمک چشم هایش چرخید سمته کتاب تو دست جیمین
ات: این کتابه چیه
جیمین: استادم گفته بود که باید سوال های اولیه رو حفظ کنم
ات : پس تو حفظ کردن خوبی
جیمین : آره
ات : ولی من اصلا هیچ چیزی رو نمیتونم حفظ کنم
جیمین: من یادت میدم
ات : اوووو جیمین میخواد یادم بده .. خوبه
رو صندلی ها نشستن جیمین همش به ات نگاه میکرد انگار که چیزی میخواست بگه ... سوالی به ات نگاه میکرد
ات تیکه نونی را برداشت و با گذاشتن پنیر روش و ریختن عسل و چهار تیکه زیتون رو نان به سمته جیمین گرفت
ات: بفرمایید .... بخور چیزی میخواهی بگی
جیمین : چی ... امممممم معذرت میخواهم بخاطر دیشب
ات : نه بابا یادم رفته بود پس یعنی مهم نی .. بود
سوی جانگ سمته ات رفت و پشته سرش ایستاد بوسی رو گونه ات گذاشت ....
ات : صبح بخیر
سوی جانگ : صبح خوشگل ترین دختر دنیا بخیر
کنار ات رو صندلی نشست
جیمین : شما آشتی کردین چه خوب ..
سوی جانگ: مگه میشه آدم قهر کنه اونم با دختر مثل اونی جونم
ات : حرف های جانگ شروع شد سویون کجاست ای بابا دیرتون میشه
_____________
ات : خوردین زود باشید دیگه
سوی جانگ بلند شد و سویون هم زود بلند شد سوی جانگ ایستاده کمی از آب پرتقال را خورد و سویون زود طرف اش رفت صداش زد هر دو بعد از خداهافظی رفتن و معلم جیمین هم اومد
ات : کیوتی زود باش دیگه
جیمین : باشه فقد لقمه آخری
ات : شما منو کشتین تا رفتن به درس زود باش
جیمین از رو صندلی بلند شد و بوسی رو گونه ات گذاشت و دستش رو گذاشت رو صندلی و خم شده تو چشم های ات زول زد و گفت
جیمین : امروز بیشتر از هر روزی خوشگل شدی
ات سمته جیمین چرخید و با لبخنده و چشم های خماری گفت
ات : نه عزیزم چشمات خوشگل میبینه
پارت ۴۲
ات : جیمین .... پاشو معلمت میاد .. ولی تو هنوز صبحونه هم نخوردی
جیمین در رو بازم کرد و چشم های بادامی اش خیره به ات بود
پیراهن مشکی رنگ و کوتاه با سته کفش هایش بدن سفید رنگش را به نمای میگذاشت با گردنبند و گوشواره گلی و موهای باز اش زیبا تر شده بود
ات دستی جلو جیمین تکون داد و گفت
ات : جیمین کجایی
جیمین : خب اینجام .. دیگه
ات : آفرین زود آماده شدی
هر دو سمته پله ها رفتن مردمک چشم هایش چرخید سمته کتاب تو دست جیمین
ات: این کتابه چیه
جیمین: استادم گفته بود که باید سوال های اولیه رو حفظ کنم
ات : پس تو حفظ کردن خوبی
جیمین : آره
ات : ولی من اصلا هیچ چیزی رو نمیتونم حفظ کنم
جیمین: من یادت میدم
ات : اوووو جیمین میخواد یادم بده .. خوبه
رو صندلی ها نشستن جیمین همش به ات نگاه میکرد انگار که چیزی میخواست بگه ... سوالی به ات نگاه میکرد
ات تیکه نونی را برداشت و با گذاشتن پنیر روش و ریختن عسل و چهار تیکه زیتون رو نان به سمته جیمین گرفت
ات: بفرمایید .... بخور چیزی میخواهی بگی
جیمین : چی ... امممممم معذرت میخواهم بخاطر دیشب
ات : نه بابا یادم رفته بود پس یعنی مهم نی .. بود
سوی جانگ سمته ات رفت و پشته سرش ایستاد بوسی رو گونه ات گذاشت ....
ات : صبح بخیر
سوی جانگ : صبح خوشگل ترین دختر دنیا بخیر
کنار ات رو صندلی نشست
جیمین : شما آشتی کردین چه خوب ..
سوی جانگ: مگه میشه آدم قهر کنه اونم با دختر مثل اونی جونم
ات : حرف های جانگ شروع شد سویون کجاست ای بابا دیرتون میشه
_____________
ات : خوردین زود باشید دیگه
سوی جانگ بلند شد و سویون هم زود بلند شد سوی جانگ ایستاده کمی از آب پرتقال را خورد و سویون زود طرف اش رفت صداش زد هر دو بعد از خداهافظی رفتن و معلم جیمین هم اومد
ات : کیوتی زود باش دیگه
جیمین : باشه فقد لقمه آخری
ات : شما منو کشتین تا رفتن به درس زود باش
جیمین از رو صندلی بلند شد و بوسی رو گونه ات گذاشت و دستش رو گذاشت رو صندلی و خم شده تو چشم های ات زول زد و گفت
جیمین : امروز بیشتر از هر روزی خوشگل شدی
ات سمته جیمین چرخید و با لبخنده و چشم های خماری گفت
ات : نه عزیزم چشمات خوشگل میبینه
- ۱۴.۶k
- ۱۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط